سخن هفته
خدا ==== آنکس که به یک حال بماندست خداست. ==== منبع: سلجوقیان وغز درکرمان دکتر محمد ابراهیم باستانی پاریزی
آمار سایت
افراد آنلاین : 2
<==================> تعداد نوشته ها : 1150
<==================> بازدید امروز : 117
<==================> بازدید دیروز : 206
<==================> بازدید این هفته : 117
<==================> بازدید این ماه : 1743
<==================> بازدید کل : 1755166
<==================>
بایگانی

…و زدیم…

…و  زدیم به جاده

==================================

                   رحمان ستاری                    

اول اذر ماه است موقع ظهر منتظر دکترعزیزی هستیم تا دیزی سنگی را کنار هم بعداز مدتها در باغچه بیدگنه دور هم بخوریم جایتان خالی  برنامه دوسه روز پیش رو برای من حداقل گنگ ونامعلوم هست اما اقای محمدی به هوای مسافرت به مشهد وحداقل امل این همه راه ازخلخال امده است .من هم صبح خارج شدنی از منزل گفتم چند روزی روی من خط بکشید معلوم نیست کجا بریم ساعت ۸ صبح اقای محمدی را ازدکتر تحویل گرفتم و خودش راهی بیمارستان شد وقرارشد ظهر به باغچه بیدگنه بیاید .

ناهار صرف شد  ساعت ۴ بعداز ظهر به سمت امل حرکت کردیم. البته من باید پراید وانت را درمنزل می گذاشتم ودرسه راه اقسریه منتظر بودم. بعدازتحمل طرافیک سنگین بالاخره ازراه رسیدند .وسط راه تصمیم عوض شد یکسره به کردکوی گرگان، منزل یکی از هم دانشگاهی من که با هرسه نفرمان اشنا شده رفتیم .

دوشبی مهمانش شدیم   دوباغ خرمالو و پرتغال هکتاری که هنوز پرتغال سردرخت مانده ،درختان جوان رنگ سبز ونارنجی درهم امیخته چون عروس درچند ردیف منظم ،گویی برای تازه وارد سرتعظیم دارند.

موقع عبور ازمیان شان شاخه ها برای نوازش سر فرود اورده بودند. نسیم خنک پاییزی و این جلوه های شرمگینانه احساس ارامش تا اعماق جان بدرقه می شد.

 

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

شما می‌توانید از این دستورات HTML استفاده کنید: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <strike> <strong>