ماهواره!
=============
سعدی
ماهواره
سالهای
کودکی ما
(دهه30) بود!
=============
جلال رفیع
نویسنده،
روزنامه نگار،
طنز پرداز
محمد ولی سهرابی اسمرود_روزنامه نگار
پایش داغان شده بود. گلوله مچ پایش را سوراخ کرده بود. وقتی که راه میرفت، میلنگید. جوان به آن خوش قد و بالایی، حیف بود که لنگ بزند، به او گفتم: از فلان دکتر وقت گرفتهایم تا پایت را عمل کند و از این وضعیت نجات پیدا کنی، دکتر قابلی است، به همه کس به این راحتی وقت نمیدهد.
لبخندی زد و پرسید: پس ایشان نمیتوانند تمام مجروحان جنگی را عمل کنند! گفتم: نه! سرشان خیلی شلوغ است، تازه شما را هم با سفارش قبول کردهاند!
گفت: ایشان لطف کردهاند و قبول کردهاند، اما من قبول نمیکنم!
حالا که این ماجرای به ظاهر باور نکردنی! را در مورد یک رزمندة مجروح دفاع مقدس خواندید، بد نیست چند ماجرای باورکردنی! را هم قبل از ورود به بحث اصلی، با هم مرور کنیم: ادامه مطلب