سخن هفته

اعتماد! ================== ================== این روزها// آیینه ها پیر تر از قبل نشانم می دهند// حالا مانده ام// به ایینه ها اعتماد کنم// یا حرفهای شناسنامه ام؟! ================== ================== سید محمود حسینی گتوند

آمار سایت

افراد آنلاین : 1
<==================> تعداد نوشته ها : 1105
<==================> بازدید امروز : 23
<==================> بازدید دیروز : 49
<==================> بازدید این هفته : 593
<==================> بازدید این ماه : 5953
<==================> بازدید کل : 1698666
<==================>

بایگانی

قدر دانی…

قدردانی خانواده محترم مرحوم محمود اسدی

“””””””””””””””””””””””””””””””””””””””””””””””””””””

بسم الله الرحمن الرحیم

هجران ابدی و غم از دست دادن عزیز سفر کرده مان -مرحوم مغفور محمود اسدی

هنوز بر قلبهایمان سنگینی می کند وجز پناه بردن بر مشیت الهی وطلب غفران

برای آن زنده یاد ،چاره ای نیست .با این وجود، از حضور حق شناسانه

عزیزان هم ولایتی در مراسم تشییع و مجلس ختم در تهران و خلخال

و یاتماس تلفنی و  ارسال پیامک‌ ، ما را قرین محبت خود قرار دادند

صمیمانه قدردانی می کنیم.

امیدواریم خداوند توفیق عنایت فرماید محبت شما عزیزان را

در شادی های تان جبران کنیم.

“”””””””””””””””””””””””””””””””””””””””””””””””””””””””””

با تقدیم احترام. از طرف خانواده  مرحوم اسدی

رحمان اسدی

سالروز…

سالروز آزادی خرمشهر بر حماسه آفرینان ۸ سال دفاع مقدس

وبر رزمندگان افتخار آفرین اسمرود مبارک باد.

به همین مناسبت،شعر زیبایی از جانباز عزیز دفاع مقدس

واز افتخارات ولایتمان -خلخال؛حمید آقا مصطفی زاده گورانسراب

تقدیم حضور می شود.

——————————————————-

عشق جنون

——————————————————–

                شاعر:حمید مصطفی زاده                      

با سوم خرداد آمد عطر مردی 

بار دگر شد زنده یاد پایمردی

 

افتاد در اذهان دوباره یاد یاران

یاد شقایق صورتان دشت عرفان

 

آنها که عهد عاشقی مردانه بستند

سرهایشان بشکست،پیمان ناشکستند

 

آنها که در رگهایشان بود عشق جاری

اعجازها  کردند  در  اوج خماری

 

آنها که در یک شب رهی صدساله رفتند

از گلشن آلاله ها چون ژاله رفتند

 

آنهاکه باخون خاک ما را پس گرفتند

مردانه حق شیر از کرکس گرفتند

 

آری ، به یمن همت آن رادمردان

رستیم ما از دام موج و خشم طوفان

 

از سوم خردادها ما جان گرفتیم

زان روزها ما عزت و عنوان گرفتیم

 

یادش به خیر آن روز و آن خاک خدایی

یاد خلوص و موسم بی ادعایی

 

آن روز هر سو شور عاشورا به پا بود

هر گوشه ی آن خاک گویا کربلا بود

 

خاکی که گویا مهبط افلاکیان بود

خاکی که بر یالش ملک هم بال می سود

 

یادش به خیر آن روزهای خوب و شیرین

بادا گرامی یاد خرمشهر خونین

 

آنجا که حتی آسمانش عطر خون داشت

آنجا که حتی عقل هم عشق جنون داشت

 

آنجا که حتی نهرهایش رنگ خون بود

چون آسمان آنجا زمین هم نیلگون بود

 

آنجا فلق هم سرخ گون مثل شفق بود

بر سجده ، آدم ، آری آنجا مستحق بود

 

آنجا تجلیگاه عشق قدسیان بود

آن روز  خرمشهر بام آسمان بود

 

رنگ صداقت بود آنجا رنگ حاکم

ایثار بود آنجا فقط فرهنگ حاکم

 

دیگر نبود آن روز صحبت ، صحبت نان

بود آرزو آنجا فقط دیدار جانان

 

آنجا رقابت بر سر اهدای جان بود

آنجا فروغ جلوه ی جانان عیان بود

 

ای کاش آن حال و هوا تکرار می شد

دل ها دوباره  عاری از زنگار می شد

 

روحیه ها ای کاش چون دیروز باشند

آن روزها  آئینه ی امروز  باشند

 

ای کاش چون آن روزها بی رنگ باشیم

بیزار از غلّ و غش و نیرنگ باشیم

 

ای کاش رونق می گرفت آزاده مردی

می گشت ارزش  بار دیگر  رادمردی

 

روح شهادت باز هم می یافت جولان

می شد فضا آکنده از عطر شهیدان

 

با گل رخان گردیم ای کاش هم پیاله

ای کاش نگذارد کسی پا روی لاله

 

چشم بصیرت باز می کردیم ای کاش

تا قاف حق پرواز می کردیم ای کاش

 

باشد ” حمید ” از هجر یاران دل شکسته

گرد ” غریبی ” بر رخ زردش نشسته

تسلیت…

تسلیت به خانواده های بزرگوار اسدی وعظیمی

ناباورانه،خبر در گذشت شاد روان

محمود اسدی اسمرود

فرزند مرحوم فرج الله

را شنیدیم.درگذشت ناگهانی مرحوم محمود اسدی

را که از رزمندگان فداکار دوران دفاع مقدس واز همرزمان

شهید صیقت سهرابی بودند،به خانوده های گرامی اسدی

عظیمی،همسر،فرزندان،مادر داغدار وبرادران عزیز آن فقید سعید

تسلیت می گوئیم.

برای مرحوم اسدی از خداوند طلب مغفرت وبرای

بازماندگان صبر طلب می کنیم.

=============================

هیات مدیره ی

موسسه ی خیریه ی شهدا ی اسمرود

=======================================

               عکس ومکث                    

جبهه جنوب کشور

رزمندگان دلاور اسمرود،از راست:

مرحوم محمود اسدی،ایستاده،علا الدین(علی) محمدی

مرحوم احسان اللهیاری،شهید صیقت سهرابی

ودکتر صفی الله ستاری.

احتمالا عکاس این عکس، یارِ غارِ این جمع

حاج رحمان ستاری است که در سفر کربلا

هستند.

===============================

تسلیت…

تسلیت به خانواده محترم مهری اسمرود

با تاسف،با خبر شدیم یکی دیگر از هم ولایتی های

عزیزمان ،مرحوم مغفور،شادروان

حافظ مهری اسمرود

در جوار حق آرمیده است.

در گذشت مرحوم مهری را به خانواده گرامی آن مرحوم،همسر و

فرزندان بزرگوار وخانواده های عزادار تسلیت می گوئیم.

برای مرحوم مهری از درگاه الهی رحمت ومغفرت وبرای

بازماندگان صبر وبردباری از خداوند طلب می کنیم.

——————————————————

هیات مدیره

موسسه ی خیریه ی شهدای اسمرود

عکس ومکث

یاد واره شهدای اسمرود
سال ۱۳۹۵
کوردیر
یاد مرحوم
حافظ مهری
گرامی
و
روحش شاد

با کاروان….

با کاروان کربلا

(گزارش حاج رحمان ستاری از سفر کربلا)

———————————————————–

                   رحمان ستاری                   

———————————————————-

————————————————

         این سفر دلنشین          

===========================

     …وبه یاد نجف وکربلا      


این سفر دلنشین  دیگر به پایان می رسد این نه روز چه زود به اخر رسید خدایا این زیارت را اخرین زیارت ما قرار نده. غربت سامرا حزن انگیز بود می گویند رقم شیعه دراین شهر به ده درصد نمی رسد اثار بمب گذاری هم چنان باقی است سازندگی خوب اما کند به نظر می رسد درب امام هادی شب و روز به روی شیعیان باز است وسفره اش هم همیشه گسترده محل استراحت وحتی استحمام در داخل حرم هست احساس انس بیشتر احساس می شود یک شب کل هیات که به ۱۳ اتوبوس می ز رسید مهمان بودیم.

درمسیر برگشت از سامرا درنزدیکیهای کربلا مزار دوطفلان مسلم رفتیم دردست باز سازی است یکی دونفر ایرانی با یونیفرم خاص از کارگران دیدم درسامرا همینطور کارگرانی از ایران دیدم درکنار حرم ام حسین زینبیه که امان تل زینبیه معروف است به وسعت سه هزار متر بنا شده وهمه هم ایرانی هیاتها کمک های مالی جمع کرده تقدیم می کردند.

سه روز اخر سفر کل هیات درکربلا بار انداخت سرزمینی که از دوران کودکی درگوشمان هست هرچه به ساعات پایانی نزدیک می شوم دل از همه چیز باز می ماند تا بماند می گویم یا ابا عبدالله گرچه زائر لایق نبودم هرچه وهرکه بودم دارم بار می بندم به یک چیز امید دارم انهم لطف تو امدنی ملتمسینی داشتم برایشان درپیشگاه تو دعا کنم واز خداوند بخواهم به حرمت شیرخواره کربلا همه را حاجت روا بفرما تو پیش خدا وند صاحب شفاعتی در روز جزا شفیع ما باش ودوباره ما را طلب کن.

دوست دارم خادم افتخاری تو باشم وبرای همیشه درپناه تو بمانم هرچه تقلا کردم تا حالا به جایی نرسیدم می گویند برای خادمی فقط عراقی می پذیرند خودت کمکم کن.

=====================================

در مسجد کوفه

ساعت۳ نیمه شب با کاروان راهی  مسجد کوفه شدیم چنان عظمت و ابهتی دارد دلم اجازه نداد به قاب تصویر بیاورم  نقطه به نقطه مقام پیامبران وهرکدام دورکعت نماز دارد که مجموعا به ۶۰ رکعت می رسد بیرون مسجد حرم هانی ابن عروه  ومختار و مسلم ابن عقیل هست  به فاصله ۵ دقیقه راه مرقد میثم تمار که تمام انچه درتاریخ خوانده بودم درخاطرم زنده شد بعد عازم مسجد سهله شدیم اعمالش دست کمی از مسجد کوفم ندارد.

  مقام حضرت ولی عصر  منحصر به فرد است انصافا شیعیان حق شیعه گری بجا می اورند سپس عازم مسجد حنانه شدیم ازجمله مساجد قدیمی است گویا سر مبارک امام حسین یک شب دراین مسجد نگه داشته شده هرکدام ا  اینها دارای معماری خاص وبا وسعت وسیع هست اخر سر به مرقد کمیل ابن زیاد عازم شدیم بسیار روز خاطره انگیزی بود جای دوستان خالی.

————————————————————

زیارت قبول حاج رحمان بزرگوار 

شخصیتهایی که نام بردید هرکدام در قامت یک اسطوره درتاریخ شیعه  ماندگارند .هانی ،مختار،مسلم ومیثم و…

بزرگانی که ذکر نام هریک، موبرتن آدم سیخ می کند وهرکدام برای نجات ملتی کفایت می کرد.

ولی حیف که ما آنهارا درپستوهای تاریخ دفن کردیم و فقط از آنها مقبره ویاد وخاطره ای بر جای مانده، واثری از سیره آنها در جامعه امروز نیست.وفقط آلت غارت و راهزنی عده ای مهر بر پیشانی شده اند.

ذوالفقار ستاری

—————————————————–

  هم اکنون عازم کربلا هستم چنانچه لایق باشم دعاگوی هم عزیزان خواهم بود سفر زمینی به مدت ۹ روز .

سلامی امیخته به عطر حرم امیرالمومنین تقدیمتان می کنم نائب الزیاره هستم وبرای جمع نماز زیارت خواندم درجوار امیرالمومنین دل در بست به گرو می رود از همه چیز ادم فارغ می شود دیگر نه غمی می ماند ونه دلتنگی . ادمی غرق در دریای بیکران محبت مولی قرار می گیرد. اوین سفر زیارتی با کاروان است و بسیار دل اویز.

هیاتهای متعدد هست وانبوه جمعیت حرم دست کمی از حرم امام رضا ندارد همه هم ایرانی  خردسال و جوان تا تا پیر ومردو زن یک دست ایرانی با گویشهای گوناگونش .کاسبها های اطراف حرم به انواع گویشها تسلط دارند فارسی و ترکی فرق نمی کند به زحمت به عربی تکلم می کنم بر خلاف سفرهای قبلی که ذوق تکلم عربی داشتم که ازجمله عوارض پیری که دچار شدم.

امروز قبل از ظهر هیات دسته تشکیل وروانه  دارالسلام شدیم  شاید به وسعت شهر باشد خیابان  به دوقسمت تقسیم شده. راوی می گفت قبر هفتصد پیامبر دراینجا هست وفقط نام چهار پیامبر هست هود وصالح   و ادم ونوح که درکنار قبر حضرت علی(ع)است به داخل دارالسلام اجازه ورود ندادند قبرها برایم درنوع خود شگفت انگیز بود همه دارای سرد اب واغلب دارای درب ورودی. شمایل کل قبرستان به ویرانه ای می ماند که بعداز زلزله اوار می گردد سپس راهی  یمنی  شدیم روحانیان جوان که هرکدام سردسته بودند به تعداد ۱۲ نفر می رسیدند  به نوبت هم صحبت بلیغ داشتند هم نوحه خوانی کا اشک فراوان گرفتند. به یاد دوران جنگ افتادم که رزمندگان با پیشانی بند کربلا کربلا رزم می کردند اخر هم اغلب شهزد شدند و وپایشان به اینجا نرسید. می گفتند مهدی باکری ناشناس چند بار به زیارت کربلا و نجف رفته بود به یاد دوستان شهید شاید بسیار منقلب شدم ورود ناشناس یک فرد اکنون به ورود هیاتهای هزار نفری تبدیل شده روحانیهای بعصا جوانتر واقعا معرکه می کردند.

صحن حضرت زهرا که توسط ایرانیها ساخته شده از کنار صحن حضرت علی(ع) تا صفای یمنی امتداد یافته واقعا افتخار امیز است.

———————————————————

—————————————————————–

 

کمی…

کمی هم سفر

——————————————————

در اردیبهشت ماه سفر ۴روزه به تبریز و

سفر دوروزه به بابلسر داشتیم.

تبریز فرصت گشت وگذار نبود وتصمیم بر این بود که

شهرهای ندیده را ببینیم.

دو شب در سراب بودیم.شهر خوبی است،بزرگتر

آباد تر وزیباتر از خلخال.یکی از زیبایی های  شهر،خودنمایی

درختان آلبالو  با شکوفه های بهاری بسیار زیبا در کوچه وخیابان بود

عسل وخامه مخصوصش را هم چشیدیم؛خوشمزه بودند.

نماز عید فطرمان را هم در مصلی درحال ساخت

شهر خواندیم وکم مانده بود هزینه اقامه نماز را

به عنوان کمک به تکمیل مصلی از ما هم بگیرند

که دم به تله ندادیم!

روزسوم به نیت سفر به آستارا،از گردنه حیران رهسپار شدیم

جاده در نهایت سرسبزی وزیبایی در بهار جلوه گری

می کرد. ناهار در دشت زیبای جاده اتراق کردیم

خوش گذشت. عصر،با ترافیک روان عازم آستارا شدیم

شب رسیدیم .بازار به نسبت شلوغ؛اما خریدار  کم بود.

قدرت خرید مردم را ازقدرت خرید خودمان

سنجیدم وبا سفر سال ۸۵ به آستارا مقایسه کردم وعیار دستم آمد

که چقدر قدرت جیب وکیفمان نسبت به ان سالها مثل سفره هایمان

کوچک وحقیر شده است!

یادم هست آن سال،تقریبا اکثر چیزهایی که دوست داشتیم

خریدیم و۱۴۰۲ بیشتر چیزهایی را که دوست داشتیم

بخریم،نتوانستیم بخریم!

دست از پا کوتاهتر،شب عازم محل اقامتمان در

سراب  شدیم ودر مسیر،چنان در گرداب ترافیک

افتادیم که نگو و مپرس!

مسیر دوساعته را ۵ ساعته آمدیم وحال ما هم حسابی جا آمد!

صبح اسراب به سمت تبریز حرکت کردیم ودر مسیر،ناهار را در کنار تالاب

قوری گل بساط کردیم. منطقه دنج وخوش منظره ای است

هرچند اسم قوری گل با آب موجود در تالاب وپرندها ی مهاجر و

بومی تالاب زیاد همخوانی ندارد! اما برای ما ساعات خوبی را رقم زد.

در ادامه مسیر واردبستان آباد هم شدیم وبه توصیه همراهان

فطیر مخصوص شهر را خریدیم (کیلویی ۵۵ هزار تومان) که مثل نزیک خلخال

در دو مدل شیرین وساده

پخت می شود،اما به نظر من،هردو،به مراتب

خوش پخت وخوشمزه تر از نزیک وچای چورگ خلخال است.

 در تبریز،باعجله سری به بازار بزرگ تبریز هم زدیم وهمان سرنوشت جیب وکیف

کوچک شده وقیمتهای بزرگ شده آستارا به دادمان رسید وخرده خریدکی کردیم

 واین دفعه پا از دست کوتاهتر برگشتیم خانه باجاناق و

سفر ۴روزه تبریز اینگونه به پابان خوش رسید وعازم تهران

شدیم.

سفر کوتاه دوروزه به مازندران- بابلسر هم در هفته دوم

اردیبهشت  ودرهوای بهاری آن دبار،سفر خوبی بود

بابلسر هم که زمانی با مراکز خرید وپاساژهای برندش در مازندران

شهره بود،به دلیل عدم ورود اجناس خارجی والبسه

رونق گذشته را ندارد؛اما همچنان یکی از شهرهای شلوغ ومهمان پذیر مازندران

از نظر آب وهوا وارتفاع از سطح دریاست.تجربه بازار گردی

تبریز وآستا را دیگر در بابلسر نیازمودیم ودر خانه دخترم

دوروز بارانی خوب را تجربه کردیم و

وفقط روز برگشت، باعجله دل به دریا زدیم وهمین.

یادم رفت بنویسم که در مسیر رفت به بابلسر،گردنه ای است به نام گدوک

که تقریبا حال وهوای مه آسالم به خلخال را داردکه این بار

شب همراه ما شد،اما تجربه بارها سفر در مه آسالم- خلخال

به کمک ما آمد وگردنه را به سلامت رد کردیم؛اما درست در اوج باران  سیل آسای

قائم شهر به بابلسر،برف پاک کن ماشین از کار

افتاد ومن هم از کار افتادم! چاره ای نبود و۱۰ شب بود

وبیم موج وگردابی چنین حائل که باید مسیر باقیمانده یک ساعته را می رفتیم

رفتیم،اما با چه دردسری وبا چه استرسی.هرگز این تجربه را در دوران سفر

تجربه نکرده بودم.تقریبا باران با همان شدت وحدت

همسفر ما تا بابلسر شد وخسته وآشفته حال به خانه رسدیم وخدا را شکر که سالم رسیدیم.

این هم چند عکس از این دوسفر پر ما جرا.

شما هم خاطرات سفرتان را مثل آقا رحمان ، با دوستان

به اشتراک بگذارید،حتی در قالب وقاب چند عکس.

———————————————————–

ورودی بازار تبریز

 ————————————————-

گردنه حیران

——————————————————-

در مسیر زنجان-تبریز

———————————————————-

تالاب قوری چای

——————————————————

ساحل بابلسر

—————————————————

این هم درخت زرد آلوی چهار ساله حیاط ندا خانم

که اینگونه به بار نشسته

وبه قول دخترم،همه اش میوه است وتنه

وجند شاخه هم خودشان را به میوه ها

چسبانده اند!

—————————————————————–

فوت…

     فوت ۲۰۰۰/۰۰۰ تومانی!       

                     ذوالفقار ستاری                          

ادامه مطلب

بهارِ…

              بهارِ دیار             

                        رحمان ستاری                          

ادامه مطلب

تبریک…

      تبریک به معلمان واساتید دانشگاه          

ادامه مطلب

تشکر…

تشکر خانواده مرحوم فتح اللهی اسمرود

ادامه مطلب