جنگ چانه ها!
:::::::::::::::::::::
جنگ چانه ها
بهتر از
غرش
توپخانه هاست.
::::::::::::::::::::
بی نام!
قسمت پنجم وپایانی
از رسمهای مکتبخانه،امتحان پایان تحصیلات بود که معمو لا در مسجد برگزار می شد.
روز امتحان،شاگردان به اتفاق والدین،معمولا پدران،در مسجد جمع می شدند وشاگردان
هم درگوشه ای از مسجدمی نشستند وحاج آقا به نوبت،افرادی را صدا می زدندتا در
کنارمنبر بیستنندوبه سوالات پاسخ دهند.سوالات عموما از عم وجزء(الفبای مکتبخانه)
بود و روخوانی قرآن وگاهی نیز از حفظ خواندن برخی آیات.
پس از امتحان،معمولا حضار صلواتی می فرستادند وامتحان داده ها تا پایان امتحان
در گوشه ای به انتظار می نشستند تا همه به اتفاق مسجد را ترک کنند.
بد نیست اشاره ای هم به یک خاطره از روز امتحان مکتبخانه داشته باشم: ادامه مطلب
به بهانه هفته دفاع مقدس
محمد ولی سهرابی اسمرود
سید عباس سجادی ـ شاعر معاصر ـ سروده:
وقتی
بغضآلود
از جنگ حرف میزنم
میخندی
تو جنگ را شنیدهای
ما دیدهایم
حتماً ضربالمثل «شنیدن کی بود مانند دیدن» را هم بارها شنیدهایم. اما حکایت جنگ و ۸ سال دفاع مقدس، ناگفتهها و ناشنیدههای فراوانی دارد که معمولاً با آنچه تاکنون در قالب فیلم، کتاب و نوشته در نشریات دیده و شنیدهایم، کمی متفاوت است و یا علیرغم تلاش هنرمندان و نویسندگان، کمتر به این زوایا پرداخته شده است، از جمله:
۱ـ حکایت شور و شیدایی جوانان و نوجوانان برای حضور در صحنههای نبرد، در قالب نیروهای مردمی بسیج و سپاه، در کنار نیروهای مسلح دیگر، بدون شک، ناشی از حلقة اتصالی بود که به برکت دم مسیحیایی و روح بلند حضرت امام، در وجود همه بروز و ظهور یافته بود و حس تحسینبرانگیز لزوم صیانت و پاسداری از انقلابی که بیشتر از یک سال از عمر آن سپری نشده بود، آن چنان در تار و پود مردان و زنان این مرز و بوم تنیده شده بود که برخلاف دیدگاه و نظر گروهی از افراد و جریانهای خاص، هیچ انگیزه و محرکی جزپاسداری ازانقلاب ، باعث بسیج همه نیروهای مسلح برای دفاع تمام قد از انقلاب و تمامیت ارضی این کشور نبود. ادامه مطلب