درباره ما
چرا موسسه ،چرا سایت ؟!
============================================
در فرهنگ اسپانیائی ها دو نفرین وجود دارد .یعنی اگر کسی فاقد این دو عنصر باشد،نفرین شده است :
۱- بی وطن ۲- بی کتاب
هر چند جهان به برکت فناوری اطلاعات وارتباطات ،تبدیل به دهکده بزرگ جهانی شده است ،اما محدوده جغرافیائی هرقوم وملتی برایش مقدس وارزشمند است.چه جنگ های خانمان سوزی برای صیانت از آب و خاک کشوری رخ نداده و چه خون هایی برای دفاع از سرزمین و کشوری زمین ریخته نشده است واین ،شاید نشان از دلبستگی و وابستگی افراد ،اقوام و ملل جهان به زادگاه و وطن خویش است و این وابستگی امری ستودنی است .
برای ماندگاری فرهنگ ها ،زبان ها و آداب و رسوم ،تعلق خاطر داشتن به زادگاه،بازگشتی به اصل خویش است تا انسان در کشاکش سنت ومدرنیته،برای رهایی از قیدو بندهای روزمره زندگی مدرن شهری،عاقبت به دنبال وصل به اصل خویش باشد .و به قولی:
هرکه او از همزبانی شد جدا*** بی زبان شد،گرچه دارد صد نوا
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش*** باز جوید روزگار وصل خویش
این وصل ، انسان سر خورده از فناوری خود ساخته و خود خواسته و زندگی پرهیاهوی شهر را رفته رفته به پناه بردن به دامن طبیعت ،روستا،محیط آرام و خلوت می کشاند و ما روستائیان بیشتر از هر کسی ،این وصل و هجران را تجربه و لمس می کنیم و چه حال خوشی داریم ماروستائی هاکه بی قراریمان از شهر نشینی اجباری را می توانیم با پناه بردن به خاطره ها ، سفربه روستا وانس با طبیعت ، تا حدودی جبران کنیم. هر چند سالی یک بار ، بادیدار از دوستان و هم ولایتی های با صفایی که خاطرات خوش کودکیمان را با دیدارشان به بهانه های مختلف تازه می کنیم.
با همین دیدگاه و انگیزه بود که بر آن شدیم با تشکیل «موسسه ی خیریه ی شهدای اسمرود» در نهم بهمن ماه ۱۳۸۸به بخشی از خواسته ها وآرزوهای دیرینه خود برای دور هم جمع شدن و از خوشی ها و ناخوشی های گذشته، حال و آینده گفتن ،جامه عمل بپوشانیم و با تشکیل حدود ۷جلسه مجمع عمومی،قدم های مثبتی برای همفکری و همکاری از جهت امور فرهنگی ، اجتماعی وعمرانی برای اهالی محترم روستای اسمرود برداریم که خلاصه عملکرد موسسه ی خیریۀ درقالب گزارشی با عنوان «موسسه ی خیریه ی شهدای اسمرود در یک نگاه» از نظرتان خواهد گذشت.
همگام با گردهمائی های دوسال گذشته و تشکیل بیش از ۲۰جلسه توسط هیات مدیره ،برآن شدیم
تا با ایجاد یک سایت مستقل برای موسسه ی خیریه ی شهدای اسمرود ، بتوانیم در جهت انتشار اخبار ،برنامه ها ،نوشته ها،اطلاع رسانی و ارتباط سریع بین اعضاء،هیاًت موسس،هیات مدیره و تمامی اسمرودی های مقیم در سراسر کشور ،گام دیگری برداریم .
با طراحی سایت در تلاش هستیم ضمن ارتباط مستمر با اعضای هیات موسس ، در جهت نشر ایده ها،آثار و نوشته های خود برای بهره مندی سایر همشهریان و هموطنان،قدم هایی برداریم . تا ثابت کنیم نه تنها بی وطن نیستیم ، بلکه وطن اصلیمان(اسمرود)را پس از ایران عزیز، از جان خویش،دوست تر داریم .
بنا به دلایلی ، مسئولیت اداره سایت از طرف هیات مدیره ،به عهده من گذاشته شده ، اما گفته اند :
«طی این ره بی همرهی خضر مکن»
بدون شک، با توجه به مشغله های فراوان ،کار سنگین سروسامان بخشی به نوشته ها و … سایت،تنها از عهده ی من ساخته نخواهد بود و شروع و ادامه این کار با حمایت، هدایت ، و نظرات و انتقادات سازنده همه دوستان و هم ولایتی ها ی خوش ذوق و اهل فن به سر انجام مطلوبی خواهد رسید .بنابر آنچه گفته شد:
۱- سایت «آفتاب اسمرود » متعلق به همه اسمرودی ها و خلخالیهای با صفا و باوفاست و برای اظهار نظر ،ارسال آثار ، انتقادات و پیشنهادهای سازنده ،حاجب و دربان بدین درگاه نیست ،آنچه را احساس می کنیدکه نشر آن مفید به حال دیگران،هم ولایتی ها و همشهری ها است برایمان ارسال کنید تا پس از بررسی در سایت منتشر شود .
:
۲-آنچه را از دیگر دوستان در سایت می خوانید ، به نقد بکشید و در باره اش اظهار نظر کنید تا دیگر ان هم از نظرات شما بهره مند شوند.
:
۳-در نوشتار خود سعی کنید زبان معیار فارسی را حتی الامکان رعایت کنید تا انعکاس آثار در سایت با روانی و شیوائی متن برای مخاطبان همراه باشد.
:
۴-سعی کنید آثار ارسالی و اظهار نظرها با نام و نشان کامل باشد و اگر مایل به چاپ اثر با نام واقعی خود نبودید ، یادآوری کنید تا از ذکر نام خودداری شود.
:
۵- از همه دوستان دعوت می کنیم اگر عکس و فیلمی از اهالی. طبیعت ،مراسم و …از اسمرود دارند ،به نشانی سایت «آفتاب اسمرود» ارسال کنند(با توضیحات کامل در مورد هرکس)تا ضمن غنی شدن سایت،در معرض دید سایر علاقمندان هم قرارگیرد.
:
۶-آثار ،نظرات ، پیشنهادها و انتقادها ، عکس ها و فیلم های رسیده،پس از انتشار در محیط سایت
«آفتاب اسمرود»توسط گروهی از کارشناسان بررسی و در هر فصل یاگردهمایی عمومی موسسه ،به آثار برگزیده در هر بخش ،از طرف هیات مدیره«موسسه ی خیریه ی شهدای اسمرود »هدیه ای به صاحبان آثار برگزیده تقدیم خواهد شد.
:
۷-از این پس بیشتر اطلاع رسانی درباره موسسه ، در کنار دعوت نامه ،ارسال پیامک و یا اطلاع تلفنی ، از طریق همین سایت انجام خواهد شد، بنابراین ضمن بازدید مرتب از سایت ، دیگر دوستان را هم در جریان امور موسسه قرار دهید .
:
۸-همه اسمرودی ها وحتی خلخالی های محترم ،عضو افتخاری« موسسه ی خیریه ی شهدای اسمرود» در سراسر کشور محسوب می شوند و منتظر
در یافت آثار و اخبارشان از سراسر ایران هستیم.اخبار ارسالی می تواند در چارچوب فرهنگی ، اجتماعی ، حتی مراسم عقد و عروسی ،موفقیت شغلی ،تحصیلی و خدای نخواسته،فوت بستگان و آشنایان و…هم ولایتی ها
باشد .
:
۹-هر آنچه در مورد آداب ورسوم ،سنت ها،گفته هاو شنیده ها ،ضرب المثل ها از روستای اسمرود دارید ،برای نشر به نشانی سایت ارسال کنید.
:
۱۰-آثار مناسبتی ( اعیادملی و مذهبی ،محرم ورمضان و…)را دو هفته زودتر از موعد به نشانی سایت ارسال کنید.
:
۱۱-خاطرات، بخشی مهمی از زندگی هر فردو هر قومی را تشکیل می دهندوشنیدن خاطرات از زبان دیگران برای همه لذت بخش است،بنابراین،تقاضاداریم هر خاطره ای از خود ویا از زبان دیگران دارید،برای سایت «آفتاب اسمرود»ارسال کنید تا به نام شما منتشر شود .به بهترین خاطره هم در مناسبت های خاص ،هدیه ای به رسم یادبود تقدیم خواهیم کرد.
:
۱۲-برای آشنایی متقابل نسل های گذشته با نسل جدید و بر عکس ، نیاز به اطلاعات جدید از موقعیت های شغلی، تحصیلی و..همه نسل ها داریم، شما نیزبا معرفی چهره های موفق در تمام عرصه های علمی، فرهنگی ،اجتماعی، شغلی و…ما را برای اطلاع رسانی کاملتر یاری کنید.
:
۱۳-باتوجه به برنامه ریزی های انجام شده ،سایت «آفتاب اسمرود» تنها سایت رسمی «موسسه ی خیریه ی شهدای اسمرود »است و همه مواضع ،اخبار و آثار اسمرودی ها در این سایت درج می شود ،بنابراین از دوستانی که وبلاگ ویا وب سایتی در مورد اسمرودویابا پسوند یاپیشونداسمرود دارند،تقاضا داریم نشانی وبلاگ خود را در اختیار ما قرار دهند تا در صورت تایید، به عنوان پیوند در کنار سایت «آفتاب اسمرود»مورد استفاده قرار گیرد.
:
۱۴-دیارمان -اسمرود ،مهدپرورش، رشدوبالندگی من وشماویاپدران و اجدادماست و آنچه نسل جدید را با نسل گذشته پیوند می دهد ، همدلی و همفکری همه اهالی روستای اسمرود است و هدف از تاسیس موسسه و طراحی سایت و …هم رسیدن به این مقصدومقصوداست که امیدواریم با همت و تلاش همه شما خوبان ،این هدف میسر شود .ان شاء الله
:
به قول شهریار :
از من سلام باد به آن یارودیار
یارب که یار باد سلامت .دیارهم
———————————————————-
هیات مدیره «مؤسسه ی خیریه ی شهدای اسمرود»
به نام خدا
——————->
جناب سهرابی، سلام
===================>
…خوشا به حالشان
:::::::::::::::::::::::::>
درود بر شهیدان، بخصوص شهدای خلخال و بویژه شهدای صادق و مخلص اسمرود. شهیدان با افتخار رفتند که خوشا به حالشان امیدوارم در آخرت با ذره نگاهشان به دادمان برسند والا کلاه بنده که پس معرکه است و وای به حالم، واما خوشا به حال ما که چند صباحی با این افلاکیان نشست و برخاست کردیم، بدا به حال من که از قافله نورانی آنها عقب ماندم . چه بسا درست در مقابل مسیر حرکت کاروانشان شدم ،اما از همه بدیهایم و مشکلات که بگذریم ،فقط یک نقطه امید است و آن اینکه یک خدای خوب و مهربان داریم که شاید نطر لطفی به ما بکند.
یا رب ((من لی غیرک؟)). سلام به دکتر فرامرز برسان.
============================>
خدا حافظ : سید حامد مدنی
سلام،سید عزیز
================>
دلخوشی ما
::::::::::::::::::>
همیشه این کلام امام (ره) راکه فرمود:”خوشا به حال آنان که با شهادت رفتنند” مرور می کنم،به حال دوستان شهیدی که عاشقانه این راه پر افتخار را بر گزیدند،غبطه می خورم. به قول شما ،دلخوشی ما همنشینی کوتاه مدت مان بااین ره یافتگان به وصال حق است که امیدواریم روز جزا به کارمان بیاید ،ان شاء الله.
خداوند شهید سعید مدنی عزیز را هم که والفجرمقدماتی جمعی گردان ما بودو مثل همه شهدا،زود راهش رااز ما جدا کرد وافلاکی شد،رحمت کند .عکس وخاطره ای از شهید سعید در مجله جوانان امروز-شماره تیرماه چاپ شده است.موفق باشید.
————————–>
مدیر محترم سایت افتاب اسمرود
باسلام وخداقوت
بدلیل اینکه استان/شهروروستای پراوازه ی ما درزیرمجموعه منطقه سراسرپرافتخار اذربایجان قرارگرفته به نظر می رسد برماوعلی الخصوص بر شما فرهیختگان فرض است دین مان را نسبت به معرفی زبان عزیز واصیل وسومین زبان باقاعده دنیارا ازطریق دل نوشته هایمان ومعرفی خاک وفرهنگ و اداب رسوم روستایمان ادا کنیم و به زبان مادریمان به هزاران دلیل بنازیم وفخر فروشیم ،چرا که مدیون زبان وکلماتی هستیم که پررمز ورازترین عاطفه مادرانه راازهجی کرد ن ان درک کرده ایم.
سلام آقای همراهی عزیز؛نظر ودیدگاه شما کاملا منطقی است.ما حق داریم به زادگاه، زبان ،آداب وسنن و…
خود بنازیم،همچنین به وطنمان،که هویت ملی است ودلبستگی به همین هو یت هاست که همه ساله ما وخیلی از
روستائیان وشهرستانی ها رابه زادگاهشان می کشاند.
تنوع وتکثر قومیت ها وزبانها و گویش های مختلف در ایران نیز هم فرصت هست ،هم تهدید.در مورد فرصت
جای بحث نیست ،اما تهدید از این بابت که به دلیل عدم آموزش رسمی این زبانها وگویشها،به مرور
نسلهای آینده،با زبان مادریشان بیگانه می شوند.اما پای بندی به زبان معیار در هر کشوری هم مهم
است که باید به رعایت آن وفادار باشیم.
در سالهای اخیر متا سفانه افراط و تفریط هائی در این مقوله هامشاهده می شود که به نفع هیچ قوم
وزبانی نیست.
سلام اولسون حورمتلی ارکاداش لارا .یورولمویاسیز.او مطلب کی زیلزیلیه اذربایجانا گوره یازموشدوز منیم خوشوما گلدی .ای کاش او متنی تورکی یازیدوز.هرنقدر اذربایجانا گوره مطلب یاسوز و اوز دیلیمیزدن حیمایت السوز بیزده بو سایت دان اونجا حیمایت الیجییک.چوک تشکور الیزم سیزدن یاشیاسز.اسمری اوشاقیام….///
سلام اسد مرادی هستم از روستای کرد نشین کلستان خلخال. از سایت شما مسرور شدم. زنده باد خلخال . به تهران رفتم دیدم به مانند وطن نیست…
سلام،شما هم زنده وپاینده باشید.
با سلام و ادب خدمت استاد فرهیخته. خیلی ممنونم از جوابتان . مطالب سایت خیلی عالی است. ارزوی موفقیت روز افزون برای شما دارم.
سلام علیکم:
نمیدانم چه سری است…!
چه رازی است که هر بار میشنوم نام این وادیه و مردمان زیبا صفتش را که همانا زادگاه مادریم است,ناخودآگاه می بالم به این همه افتخار آفرین و نام نیک زادگاهم که سراسرمهر است و مهربانی!
مایه ی مباهات است پیمودن این مسیر پرافتخار در معییت اساتید,برای سرافرازی این مردم و بلندی آوازه شان!
امید است یاری شما دراین مهم!
فمن الله توفیق
سلام ؛ اکبرمحمدی هستم,هرچند دوگری محسوب میشم ولی تمام روزهای خوبم رو اسمرودسپری کردم
ارادتمندم
باسلام .ازاینکه به فکر روستای زیبا و دوس داشتنی اسمرود هستید تشکرمی کنم.امیدوارم موفق باشید.
باسلام وسپاس از لطف شما.کاش اندکی هم خودتان را معرفی می کردید.
سلا م، مزیت و برتری یک سایت در همین نهفته است که می شود در فضایی بسیار وسیع حرف و اندیشه خود را به عرصه حضور کشانده و در دنیایی به مراتب بزرگتر خود را مطرح ساخت. چه سعادتی بهتر از اینکه اسم اسمرود در میان باشد، باشد که قبول کنیم اینجا متعلق به همه دوستدارانش هست، در همه جا که زیبایی رادوست می دارند.
سلام یوسف گم گشته ی اسمرودی ما!دقیقا سایت رابرای اعتلای نام اسمرود و اسمرودیها بنا نهاده ایم که یوسفهای کنعانی اسمرود اندیشه های ناب خود رابه قول شما عزیز،به عرصه حضور وظهوربرسانند.اماچرا برخی دوستان از این فضای بسیار بزرگ مجازی که با زحمت برایشان مهیا شده ،دوستداران خود واسمرود رابی بهره می گذارند،عجیب است!!ما نوشته ایم ومعتقدیم:
هر که خواهد گو بیا،هر چه خواهد گو بگو
حاجب ودربان بدین درگاه نیست
ازاین فرصت طلا ئی شما هم بی بهره نمانید!!!
سلام خسته نباشید کارهای بزرگ مردان بزرگی می طلبد به همین دلیل هست که یک عده انتظارات بیشتری دارند
سلام آقای رحیمی بزرگوار.باز خداوند به شماخیر عطا کند که لا اقل بزرگ بودن کار راقبول دارید،اماآدمهای کوچولو وموچولویی چون ما برای این کار بزرگ ساخته نشده ایم،هم نیکو سخنی است و هر چه از بزرگان دعوت می کنیم کار بزرگ را به سامان برسانند،فعلا بزرگیشان را حداقل در همکاری با سایت دریغ کرده اند!!
فعلا بابزرگی خودتان،با کوچلو هایی مثل ما بساید تا گشایشی حاصل شود!!
البته انتظار کار خوب از همه کس پسندیده است و بر آوردن آن پسندیده تر.
سلام اقای سهرابی عزیز، شماها همتون بزرگینو بزرگوار وبرای ما کوچولوها افتخار بزرگیست که با شماها همولایتی هستیم وهمیشه به وجودتان افتخار می کنیم. ومن ا… توفیق
سلام آقا داوود.از نظر لطف شما ممنونم.باور کنید برای من وهم نسلهای من،هیچ چیز خوشایند تر ولذت بخش تر ازدیدن چهره های موفق، جوانان باصفاونجیب اسمرود وشنیدن موفقیت اسمرودیها،در عرصه های مختلف کار ر، تحصیل و…نیست.
به قول شما،از اینکه هم ولایتی های نازنین،جوانان محجوب وبزرگوارانی در گذشته داشتیم ، داریم وا ن شاءالله خواهیم داشت،جای فخر وبا لیدن دارد.
یقینا جوانانی چون شماو ده ها جوان دیگر اسمرود،نمونه های عینی برای این احساس خوب وخوش ما هستید.
موفق باشید
سلام اقای سهرابی ،فعلا محل کارم تهرانه اگر ۵۰نفرهمت کنن یک میلیون تومان به صندوق بدند رونق بیشتری در موسسه ایجاد خواهدشد و اگه همین مبالغ در راستای تحکیم بنییه مالی موسسه در یک مکان اقتصادی سر مایه گذاری شود، صددر صد چرخه اقتصادی صندوق فعال خواهد شد.
موارد فوق زمانی تحقق خواهد یافت که انگیزه ای برای سرمایه گذاری ایجاد شود.
سلام آقای رحیمی.ان شاءالله در جلسات عمومی اعضای هیات موسس که هر از چند گاهی در تهران تشکیل می شود،شما هم به جمع ما اضافه خواهید شد تااز نزدیک با نظرات شما و سایر دوستان آشنا شویم.
البته در گرد همائی امسال موسسه،از ۶۰ نفر حاضر در جلسه،قول مساعدت مالی حدود ۳۵میلون تومان به صندوق را گرفتیم که در عمل،فقط
۵میلیون آن محقق شدکه آن هم در قالب وام قرض الحسنه در اختیار ۳نفر واجد الشرایط قرار گرفت.به قول شما انگیزه کمک هم باید در افراد ایجاد شود که این مهم از وظایف بخش مالی موسسه است که علی رغم تلاش فراوان ،کارساز نبوده اما به یقین،این کار هم با همکاری و مساعدت اعضای موسسه ،شدنی است .
سلام.بیستم دیماه مصادف بود با شهادت بزرگ مرد تاریخ معاصر ایران -امیر کبیر، هر چند هنوز هم عده ای از بکار بردن واژه شهیدو شهادت برای این شخصیت سترگ تاریخی تردید به خود راه می دهند اما به حق باید گفت شهادت این مرد بزرگوار لکه ننگی بر دامان و دودمان نالایق شاهان قجری محسوب می شود.
البته همگان بهتر از بنده می دانید در عصر حاکمیت ناصرالدین شاه{که در تاریخ به شاه شهید و ظل الله مشتهر گردیده است!}بستگان نسبی و سببی ناصر الدین شاه دخالتهای زیادی در رتق و فتق امورات مملکتی ،از عزل و نصب امرا و حکما گرفته تا سایر مسائل می کردند که در تاریخ معاصر، ما نمونه های زیادی از انها را سراغ داریم به عنوان مثال، زمانیکه امیر کبیر مغضوب و مطرود ناصرالدین و به کاشان تبعید شده بود، با دخالت یکی از نزدیکان ناصرالدین شاه، والی کاشان و بنا به نقلی ،حاکم کرمان که شخص لایقی بوده از سمت خود بر کنار شده بود و شخص نالایق دیگری به جای او منصوب شده بود.
این خبر در کاشان به گوش امیر کبیر می رسد و ایشان بلافاصله نامه ای به این مضمون برای ناصرالدین شاه که برادر خانم خودشان بود، می نویسند:
“الساعه که با همشیره همایونی به شکستن لبه نان مشغول بودیم، خبر رسید که والی کرمان عزل و شخص دیگری به جای ان منصوب فرموده اید، ضمن ابقای والی قدیم کرمان در سمت خود، حاکم جدید تحت الحفظ به حضور مبارک اعاده می گردد تا اعلیحضرت بدانند که اداره امور مملکت به توصیه عمه و خاله نمی شود”
حقیقتا ما ایرانی ها عادت کرده ایم به نخبه کشی و مرده پرستی!سالگرد شهادت این مرد کارران و کاردان و طن دوست را به تمام کسانی که دلشان به اعتلای نام ایران و ایرانی می تپد تسلیت و تعزیت عرض می کنم،روحش شاد.
سلام.ازیاد آوری این واقعه مهم تاریخی ویاد ونام امیرکبیر،کبیر،ممنونم.
سلام، ضمن تبریک ربیع و ایام سرور و شادمانی اهلبیت علیهم السلام، تقاضا میکنم بومی نگری وبومی گرایی را اساس سایت قرار دهید واز انچه که موجب شیفتگی و پیوستگی اسمرودیها میشود دریغ نکنید .
البته قدم میهمان از قدیم الایام سر سفره اسمرودیهاعزیز بوده اینا همه میدونن .خیلی جاها بخاطر همین اسمریلی بودن کارمون گیر بوده ولی امید واریم به حق عینعلی بابا،عند الله کارمون گیر نباشه. اینارو ننوشتم که بگید فلانی حس ناسیونالیستیش گل کرده، بلکه نوشتم تا یاد اوری بشه که همه ما تو خط مراد دل عینعلی باباباشیم. هر جا نیاز باشه متوسل او بشیم، ان شاالله مشکلمون حل میشه
سلام حاج آقا،رسالت وایده اصلی ما حرکت به سمت بومی گرائی است که ان شاءالله کارساز خواهد بود.
در مورد انتساب به اسمری یا اسمریلی بودن هم خیلی وقتها بهره هم
برده ایم که البته حقمان هم بوده است.
برادر بزرگوار جناب آقای یعقوب سهرابی
اول :اینکه بنده فکر نمی کنم یادآوری مناسبات تاریخی حداقل مربوط به این بخش از سایت باشد واحتمالا هم از حوصله خوانندگان هم بدور باشد
دوم: باعرض پوزش اطلاعات جنابعالی در مورد امیر کبیر تا چه میزان است آیا محدود به مطالب مندرج در کتابهای فرمایشی تاریخ دوران تحصیل است یا سوای این ها ؟
سوم :آیا اطلاع دارین در زمان صدارت ایشان کشور به چه میزان به خاطر سلیقه های شخصی ایشان دچار رکود و عقب ماندگی شده است؟
سلام آقای همراهی.با شما هم عقیده هستم که پر دا ختن به همه مناسبات تاریخی،از حوصله مخاطبان سایت خارج است ،اما گاهی یاد اوری و نوشتن مطلب برای منا سبتهای خاص،از اهداف ماست.
اما اینکه تاریخ را فرمایشی و… قلمداد کنیم و هیچ نوشته ومدرکی را
با نگاه مثبت نبینیم،تاریخ معنائی پیدا نخواهد کرد.
کمتر کسی است که منکر خدمات امیر کبیر در دوران رکود و افول پیشرفت علمی و صنعتی ایران نباشد ،هر چند به قول شما،ممکن است در سایه اشتباهات امیر کبیرو تیم همراه او،لطماتی هم متوجه کشور شده باشد.
حسن وقبح تاریخ همین است که پس از سالها،یک نفر به عملکرد شخصیت تاریخی با نگاه مثبت،نمره خوبی می دهد وآقای همراهی،با نگاه فرمایشی به تاریخ،به امیر کبیر،نمره مردودی می دهد! بعضی معلمها سختگیرند، به نظرم شما با استفاده از بند وتبصره و…می توانستید به امیر کبیر حداقل نمره قبولی بدهید وتجدیدش نکنید!
تازه یادم افتاد؛برفرض،اگر این تاریخ به نظر فرما یشی شما هم نبود، چگونه می توانستیم در مورد امیر کبیر به قضاوت بنشینیم؟!
البته این نظر من بود ،شاید آقا یعقوب هم نظری داشته باشندو…
سلام اقای همراهی ،چرا دارید تند میرید؟
دوره امیرکبیر چندین بار از تکه تکه شدن ایران جلو گیری شد.اولین دانشگاه مهندسی کشور رو تاسیس کرد.چندین نخبه در ایران تربیت و به خارج فرستاده شد تا تحصیلات عالی رو بگذرونن. تا به اصطلاح نسل به نسل بگذره و ماها ازشون استفاده کنیم.به لطف وجود چنین انسان هایی الان میتونیم کل دنیا خودمونو نشون بدیم.هیچ حکومتی در تاریخ نبوده که مشکلاتی نداشته باشه یکبار هم جنبه مثبت رو نگاه کنید.شما که به قولی بزرگتر هستید این انتظارات ازتون نمیره.اقای سهرابی تا جایی که من میدونم در زمینه تاریخ هم بیشتر از ماها وارد هستن.
سلام آقای رضایی.با توجه به نظرات مطرح شده و مطالعات جانبی،کاربران به قضاوت منصفانه می نشینند.موفق باشید
سلام
خسته نباشید.موندم چرا بعضیا فقط میخوان همو تخریب کنن.
نمیدونم سطح اطلاعات اقای همراهی در چه حدی هست ولی اگه شما دبیر هستید میدونید دوره امیر کبیر خدمات فراوانی انجام گرفت.
بطور مثال امام فرمودند اگر حسین (ع) نبود، اسلام هم نبود.
ما هم میگیم اگه امیر کبیر نبود،علم مهندسی این جامعه هم نبود.
اگه امیر کبیر نبود، ایران خیلی وقت پیش تجزیه شده بود.بطور نمونه وقتی نقاش روسی فقط عکس شاه رو کشید شاه قسمتی از ایران را به نقاش داد.کسی که جلوی این کارو گرفت من و شما نبودیم بلکه امیر کبیر بود.اگه خدمات ایشون نبود مطمئن باشید الا شما هم دبیر نبودید.با استارت همین امیر کبیر بود که الان علم ایران این همه پیشرفت کرده.
نوشتن تاریخ یا هر بحثی در پست سایت هیچ مشکلی نداره چون این سایت بر اساس تاریخه اسمرود و شهدای اسمرود و مردمانش ساخته شده.
من مسیحی بودم که مسلمون شدم اگه این تاریخ چند ده ساله ایران بقول شما فرمایشیه پس تاریخ ۱۴۰۰ ساله اسلام و ۲۰۰۰۰ ساله بزگورد شماترک ها چیه ؟من دراوردیه؟ مگه از شمال چین تا دریای سرخ رو تارکان ها (ترک ها) تشکیل نداده بودند؟مگه همین مردم این سرزمین از گویش های ترکی استفاده نمیکنن؟ شما که تاریخ زبان مادری خودتونو نمیدونید با چه جراتی روی کردی به تاریخ ایران دارید؟شما بیاید کاشان فقط موزه شهر مارو ببینید اون وقت می بینید دوره امیر کبیر نتنها کشور دچار عقب ماندگی نشد بلکه پایه و اساس علم ایران بصورت گسترده از دوره امیرکبیر شروع شد.
من به اسمرود و اسمرودیها احترام فراوانی قایل هستم ولی این حرف شمارو هرگز قبول نمیکنم.باعرض معذرت از همه، نمیخوام باعث ایجاد دلخوری شده باشم همیشه نیمه خالی لیوان رو نبینید .
سلام خانم روحانیان .نوشته شمارا با اندک تغییراتی چاپ کردم وخودم نظر خاصی اضافه نکردم تا کاربران خودبه قضاوت بنشینند.
در ضمن آقای همراهی هم از جوانان خوش فکر روستای ما هستنند ونظرشان کمی تا قسمتی!قابل احترام ،اما قابل نقد!
سلام.محضر مبارک سرور ارجمند -جناب اقای عبدالحسین همراهی و تمام معلمین زحمتکش و بی ادعا.ضمن تشکر از جنابعالی بابت اظهار نظر پیرامون یادداشت ما در خصوص امیر کبیر.هر چند مدیر محترم سایت در خصوص نوشته شما حق مطلب را ادا کرده اندو من نمی خواهم از مطالب خویش دفاع کنم زیرا کاربران سایت و وجدانهای بیدار در این خصوص قضاوت خواهند نمود و دفاع بنده مصداق “هر کسی عقل خود به کمال و فرزند خویش به جمال”خواهد بود که به جد از ان بیزارم.اما لازم میدانم در جهت تنویر و تشحیذ اذهان و شفافیت قضیه اجمالا به نکات زیر اشاره کنم:
۱:ایراد فرموده اید مطلب در جای مناسب نیامده است و به تعبیر علمای علم اصول فقه “فی غیر ما وضع له” امده است.خوب بفرمایید کجای سایت می نوشتم؟شهدای اسمرود؟تماس با ما؟البوم عکس؟ خاطرات؟….؟ضمنا نوشته ما مقاله هم نبود تا در قسمت مقاله می نوشتم زیرا از لحاظ علمی مقاله تعریف خاص خود را داردد.
۲:بگذریم از اینکه مطالب مربوط به امیر کبیر تاریخ فرمایشی هست یا فرمایش شما تاریخی ؟باید گفت نیک میدانید حقیر دانشجوی حقوق و وکیل هستم به اصطلاح:نحن ابنا الدلیل” بدون دلیل و مدرک حرف نمی زنم الان هم که الان هست اصل نامه امیر کبیر که به توشیع ملوکانه ایشان رسیده در سوابق تاریخی ما موجود است چیزی نیست که تحریف شدنی باشد البته بنده منکر تحریف تاریخی و تاریخ دستوری نبوده و نیستم و این هم یک واقعیت تاریخی هست!
۳:در خصوص منبع اطلاعاتم نیز گفتنی است که این اطلاعات از کتبی که جنابعالی و همکارانتان در اموزش و پرورش تدریس می فرمایید استخراج نشده است زیرا امیر کبیر نه تنها مغضوب ناصرالدین شاه شد، مغضوب شاهان بعدی حکومت پهلوی و بعضی ساده اندیشان روزگار ما نیز شده است.و مظلومیت مضاعف ایشان در همین جاست.
۴٫در ضمن امیر مامعصوم هم نبود که که غبر قابل نقد باشد که در معاهده الرزنه الروم و سایر مسایل بنده از منتقدین جدی ایشان هستم اما “عیب می جمله بگفتی هنرش نیز بگوی”لازمه واقع بینی لزوم شکر منعم و اسناد مسلم اصدور تاریخی خدمات شایان امیر لا جرم ما را به کرنش در مقابلش وا میدارد و این کوچکترین خدمتی است که می توانیم در مقابل این مرد بزرگ انجام دهیم.
۵:در خاتمه امیر ما نه فارس بود نه ترک نه لر نه کرد نه ترکمن نه برهمن و نه بودایی و نه مجوس و زرتشتی او فقط یک ایرانی بود و عاشق ایران.و به تعبیر مولانا :نه شرقیم نه غربیم نه بریم نه بحریم نه از ارکان طبیعییم نه از افلاک گردانم نه از خاکم نه از ابم نه از بادم نه از اتش نه از عرشم نه از فرشم نه از کون نه از کانم نه از هندم نه از چینم نه از بلغار و صقسینم نه از ملک عراقینم نه از خاک خراسانم نه از دنبا نه از عقبی نه از جنت نه از دوزخ نه از ادم نه از حوا نه از فردوس رضوانم مکانم لا مکان باشد نشانم بی نشان باشد نه تن باشد نه جان باشد که من از جان جانانم.بدرود.
سلام به نظر می رسد دغدغه اصلی معلم قصه پر غصه ما- آقای همراهی عزیز،مهجور ماندن تاریخی ترکهاوزبان مظلوم ترکی است که من وآقای همراهی قبلا در این مورد مختصر و مفید در سایت همکلام شده ایم.!
جناب آقای سهرابی
هدف من کتمان حقایق به ظاهر حقیقت نبوده و نیست، فقط خواستم تلنگری باشد بر داشته هاو دانسته هایمان از نگفته ها و ندانسته ها و مدفون شده زیر هزاران خروارها تعصب هاونمود ها همین.
از حوصله ی شما نسبت به پاسخگویی دل نوشته هایمان صمیمانه تشکر می شود.
استوار باشید و با همت
سلام.هفته وحدت مبارک باد اما
۱:بدون اینکه قصد سیاه نمایی یا نستجیر بالله نیت ایجاد خلل در روند اتحاد مسلمین معظم داشته باشیم دردمندانه باید به این حقایق تلخ و گزنده اعتراف کنیم که در حالی هفته وحدت را پشت سر می گذاریم که هنوز بر سر زادروز گل سر سبد عالم افرینش_ محمد مصطفیبا برادران و خواهران اهل تسنن به اجماع نظر نرسیده ایم مهم نیست ادعای کدام فرقه مقرون به واقع است مهم هدف است که به حاشیه رانده شئه و مهمتر از ان متن قضیه است که به محاق نسیان فرو رفته:”اعاذنا الله مما یوبق و یفسد الادیان”
۲:وحدت یا اتحاد؟کدامیک؟در مورد حوزه و دانشگاه هم همین تعبیر ناصواب غیر متعمدانه مجال استعمال می یابد مگر وحدت شدنی است؟انچه مهم است به تعبیر ظریفی از ظرفا اتحاد هست نه وحدت زیرا وحدت یکی شد است و اتحاد یعنی با هم بودن برای رسیدن به هدفی واحد و مقدس!پس اتحاد در اهداف هست نه اجسام و ابدان و اقوال و ارائ نه سنی شدن شیعه ممکن هست و نه بر عکس شیعه شدن سنی که مقبول و مقدور هم نیست و هیچ سلیم العقلی ان را می پذیرد ولی اتحاد دوای درد علاج پذیر مسلمین هست و بس
۳:وحدت در چه چیز؟وحدانیت خدا؟ مگر خدایمان یکی نیست؟پیامبر؟مگر رسولمان یکی نیست؟معاد؟مگر در معاد و یوم الحساب و یوم الحشر و النشر تشکیک داریم؟پس نفس شعار مان با شعورمان هدفمان ارمانمان نیاتمان تطابق و تجانس ندارد! پس چرا ۷۲ ملت شده ایم؟چون ندیدیم حقیقت ره افسانه زدیم خودخواهیهایمان غرورمان منیتمان تکبر و تبخترمان تو خود حجاب خودی ای حافظ از میان بر خیزاری اتحاد شیعه و سنی داستان درداوریست بسان پیازی ایست که هر لایه ان را که باز می کنیم اشکمان بیشتر جاری می شود!{در مثل و مثال مناقشه نیست}
۴:پس بایسته و شایسته و از اوجب واجبات هست که حداقل به بهانه این ایام تلنگری بر خود بزنیم که ای مسلمان ای شیعه ای سنی ای انسان ای بشر ای اشرف مخلوقات!چشمها را باید شست جور دیگر باید دید وحدت نه در شعار بلکه در شعور نه در تعصب بلکه در انعطاف پذیری عالمانه نه در تکفیر و تفسیق بلکه در تعمیق محبت و برادری واقعی و احتراز از شعار انگلیسی”فرق تسد” “اختلاف بینداز و حکومت کن”حاصل می گردد در غیر اینصورت صرفا باید سالی یک بار از سر ناچاری و استیصال با تشکیل همایش برای نمایش هفته وحدت را به همدیگر تهنیت بگوییم!! به امید اتحاد واقعی مسلمین در اقصی نقاط جهان در تمام اعصار. بدرود.
سلام و عرض ادب محضر مبارک مدیریت سایت
سایتیکه باتلاشهای جنابعالی وبقیه افراد محترم تهیه شده می بایست جایگاهی برای ارتقاءعلمی واخلاقی . معنوی و…….کاربران سایت باشد نه اینکه یک نفر به یک نظریه یا پیشنهاد انتقادی داشته باشد از طرف چندین نفر مورد حمله قرار گیرد. قضاو ت دیگران در مور د انتقا د اقای همراهی غیرمنصفانه بود. ایشان به نوشته اقای یعقوب سهرابی انتقا د کرده بودند ،اقای سهرابی هم جوابگو شدند.افراددیگرچه منظوری داشتند ایا خواستند خودی نشان دهند یا به فکر تخریب بودند؟!
شایسته سالاری از بدو تشکیل حکومتهای حاکم بر ایران در این مملکت نبوده ونخواهد بود تا زمانی که حکومت مهدی موعود شروع شود، چرا که حکومت اسلامی از بهترین حکومتها بوده وبرای بدست اوردن این حکومت سلامی جوانان رشید وبا اراده وهوشیار جان خود را به کف دستشان گذاشته و بخاطر دفاع از عرق ملی ودفاع از نوامیس این مرزو بوم از جانو مال خود گذشتندوبا جامعه مدرن امروزی هیچ سنخیتی ندارد وقابل مقایسه با قوانین حاکم بر ادارات وموسسات نیست، چرا که انهایی که رفتند جایگاه خود را شناخته بودند و انهایی که هستند جایگاه خودشان رانخواهند شناخت زیراباهر ساز ی می رقصند. ما میگو ییم اعتقاد ما ایمان ما ازهمه مردمان دنیا بیشتر است وچون شیعه ایم مارا علی شفا عت می دهد ایا تا بحال از خودمان پرسیده ایم در راه علی هستیم یانه ایاحسیی که در کربلا درس ازادی وازاذگی به ما یاد داده در راهش چگونه تلاش کرده ایم ایا تابحال از حق ضعیف دفاع کرده ایم یا در مقابل زورگو استاده ایم ایا تا بحا ل حقو باطل را تشخیص داده ایم مطمئنا تا جایی که روزگار به ضرر ما باشد حق را زیر پا می گذاریم و ا زبا طل دفاع خواهیم کرد
چطور شده ما با این همه ذخایر خدادادی هنوز در جایگا هی که باید بودیم نیستیم
چطور شده وجدا ن کاری اروپایی و خارجی بهتر از ما مسلمانان هست
چطور شده از نظر اقتصادی م تکنو لوژی ما نمی توانیم با کشور های پیشرفته رقابت کنیم.
چطور شده کالای ایرانی از لحاظ کیفی در رده پایین قرار گرفته
چطور شده وقتی به ادارات دولتی رجوع می کنی می بینی که کارمندان شب را با روز اشتباه گرفته اند. ایا ساعات کاری ادارات در هر روز ۰٫۵ نیم ساعت هست ادارات می بایست بهترین المان کاری برای یک جامعه باشد
بیاید جوانان را سوق بدهیم به درست کاری و راستگویی نه اینکه از بدو تولد تملق وچاپلوسی را به انها یا د دهیم بیاییند جا معه کوچک اسمرود را روانه کنیم به طر ف علمی که نیاز جامعه است نه اینکه بشینیم از اوصاف وکمالات خود تعریف و تمجید کنیم .
همه میدانند امیر کبیر داروالفنون را پایه گذاری کردو دانشجویانی برای امو زش به خارج از کشور و همه می دانندکه ایشان را در حمام فین کاشان کشتند که خدا رحمتش کند.
سلام .اندکی نوشته شمارا دستکاری کردم.ازهمه دوستان می خواهم قبل از ارسال مطلب،حتمانوشته رادوباره بخوانند تامشکلات نوشتاری کمتری داشته باشد.
در مورد ماجرای امیرکبیر گفتنی ها گفته شد وپرونده هم بسته اما:
بحث ونظر در مورد موضو عات مطرح شده درسایت لا زمه کار است وجایگاه ورسالت سایت دقیقا در همین وادی است و کارهای حاشیه ای دیگر در جلسات و گردهمائی ها باید پیگیری شود.
رسالت سایت نشر افکار،آثار وپرداختن به حوزه فرهنگی واطلاع رسانی است.
جناب آقای سهرابی با عرض سلام و خسته نباشید پس از مدتها فرصتی بد ست آوردم تا به سایت سری بزنم مطالب سایت را مطالعه کردم برخی از عزیزان نظراتی را ارائه کرده اند که به مزاج بعضی از دوستان خوشایند نبوده است و من احساس می کنم اظهار نطرات و انتقاد از همدیگر خود پیدا کردن مسیر موفقیت و همدلی عزیزان است و از اسمرودیهای عزیز خواستار همدلی و وحدت در جهت تشویق همدیگر باشند هر چند اختلاف نظر و عقاید در افراد مختلف یک امر طبیعی است . جهت موفقیت تمامی اسمرودیها و ایرانیها دست در دست هم بدهیم تا به قله های علم و تکنولوژی صعود کنیم واز تخریب و تضعیف همدیگر بپرهیزیم .باتشکر از زحمات شما و عزیزانی که شما را در رونق سایت یاری می کنند.
سلام مجدد.جرم شمابه عنوان یکی از اعضای هیئات مدیره،سنگین ترو رنگین تر است که پس از مدتهاسری به سایت زده ای .باورکن فرصت من هم خیلی کم است،امابه عشق اسمرود ومردمان خوبش،بخشی از اوقات روزانه ام را با همه گرفتاری ها،به سایت،تهیه مطلب،به روز رسانی ، مطالعه وپاسخ به نظرات دوستان اختصاص می دهم.
سلام ، انتخاب سایت “افتاب اسمرود” به عنوان برترین سایت بین سایت روستاهای ایران به مدیر زحمتکش سایت ومردم فهیم وباصفای روستای اسمرودمبارک باد. پاینده باشیند
سلام.البته سایت “آفتاب اسمرود”به عنوان یکی از سایتهای برتر روستا ئی انتخاب شده،که با توجه به عمر کوتاه آن،باعث خوشحالی وامید به کار بیشتر وارزنده تر است.
سلام.۲۲ اسفند از طرف شورای فرهنگ عمومی کشور به خاطر صدور فرمان تاریخی امام راحل دایر بر تاسیس بنیاد شهید انقلاب اسلامی به روز بزرگداشت شهدا مزین گردیده است.به تعبیر معلم عشق و عرفان دکتر شریعتی:”روز مرگیهای زندگی فرصتی برای انتظار باقی نمی گذارد..”
در تایید و تطبیق این سخن گهر باربرشرایط امروز جامعه ما باید گفت روز مرگیهای زندگی اجتماعی در کشورمان ایران از دموکراسی انسجام نیافته گرفته تا گرانی لجام گسیخته و فرهنگ مصرف گرایی و چشم هم چشمی و هزاران امراض روحی روانی و جسمی و ..حقیقتا مجال انچنانی برای فکر کردن به یاد و نام شهدا و سترگی کار و ایثارشان نمی گذاردوا اسفا .
در بیان عظمت شهدا همین بس که خداوند متعال در قران کریم می فرمایند:”و لا تحسبن الذین قتلو فی سبیل الله اموانا بل هم احیا و عند ربهم یرزقون..”خداوند می فرمایند هرگز تصور نکنید که شهدا مرده اند اصلا کلمه شهید در لغت عرب به معنای حاضر و ناظر و گواه است در واقع ما مردهایم و شهدا زنده.این حقیر به مناسبتهای مختلف در این سایت حسب وظیفه شرعی دینی اخلاقی انسانی ملی یاذی از این شیر مردان عرصه مردانگی و ایثار کرده ام و انتظار ما از جامعه اسلامی از شهروندان از همه کسانی که به هر نحو از اثار ایثار شهدا متمتع شده اند این است که بدانند و بدانیم:”من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق”اری شهدا شمع محفل بشریت اند و بر ماست ذکر یاد و نامشان با ذکر صلوات بر محمدو ال محمد.بدرود.
با سلام
نمی دونم سال ۹۲ چی به سر این اسمرودی ها اومده خیلی خیلی کم حرف شدن احتمالآ تو حرف زدن هم تحریم شدیم
سلام آقای رحیمی. اسمرودیها از قدیم به کم حرفی مشهور بودند و با پیشرفت فناوری،به کم نویسی هم دچار شده اند!احتمالا از عوارض تعطیلا ت نوروزی است وان شاء الله نطقهایمان باز خواهد شد!!!!
سلام. یاد ونام شهید بزرگوار_شهید صیقت سهرابی وشهدای عزیز اسمرود ،شهدای والفجر۱ وهمه شهدای والا مقام جنگ تحمیلی رابا یاد آوری به جای شما ،با ذکر صلواتی بر محمد وآل محمد(ص) گرامی می داریم.
سلام.به نظر حقیر بهترین جذاب ترین و اثر گذارترین کتابی که تا به حال در خصوص زندگانی شخصیت و افکار حضرت فاطمه زهرا (س)نوشته شده است کتاب ارزشمند دکتر شریعتی با عنوان “فاطمه فاطمه است “حقیقتا در کنار دیگر اثار دکتر شریعتی مثل “تشیع علوی تشیع صفوی ” “کویر ” “انسان بی خود” و …از شاهکار های جاودان ان شهید در شناسایی دردانه علم امکان ام ابیها صدیقه طاهره محسوب می شود مطالعه این کتاب را به تمام همشهریان متدین و فهیم اسمرودی توصیه می کنم.
کتاب “فاطمه فاطمه است “هم در همان جمله ای می توان خلاصه نمود که مدیر محترم سایت با ایجاز ان را اورده اند : “خواستم بگویم….” اری دکتر شریعتی این جملات را در تقابل با “بوسوئه “خطیب نامور فرانسوی که در مجلسی با حضور “لویی “در تقدیس و تجلیل حضرت مریم (س) گفته بود دراعزاز و اکرام حضرت فاطمه زهرا (س) گفته اند.ودر پایان به تعبیر ناصر یمین مردوخی کردستانی:(شاعر معاصر کردستانی)در منقبت فاطمه زهرا (س):من ندانم کیستی؟سروی؟گلی؟یا نور حق؟ این قدر دانم عزیز حضرت مولا تویی.یا فاطمه : “قبل از انکه تو را به خاک بسپرند گمان نمی کردم که خاک بالای کوه قرار گیرد چون همیشه کوه بالای خاک قرار می گیرد”{مقتبس از رثای سید رضی عنه(تدوین کننده نهج البلاغه)در مرگ اسحاق صابی از همعصران خویش که از صابئین بود}.
صادق هدایت که از پیشگامان داستاننویسی نوین ایران و روشنفکری برجسته بود، در کتاب بوف کور خود می نویسد :
در زندگی درد هایی است که روح انسان را از درون مثل خوره می خورند و می زدایند، این درد ها را نه می شود به کسی گفت و نه می توان جایی بیان کرد! و اینک؛ سی و پنج درد و عیب اساسی اجتماعی ما ایرانیان که هیچوقت درمان نشد!
۱٫ اکثر ما ایرانی ها تخیل را به تفکر ترجیح می دهیم.
۲٫ اکثر مردم ما در هر شرایطی منافع شخصی خود را به منافع ملی ترجیح می دهیم.
۳٫ با طناب مفت حاضریم خود را دار بزنیم.
۴٫ به بدبینی بیش از خوش بینی تمایل داریم.
۵٫ بیشتر نواقص را می بینیم اما در رفع آنها هیچ اقدامی نمی کنیم.
۶٫ در هر کاری اظهار فضل می کنیم ولی از گفتن نمی دانم شرم داریم.
۷٫ کلمه من را بیش از ما به کار می بریم.
۸٫ غالبا مهارت را به دانش ترجیح می دهیم.
۹٫ بیشتر در گذشته به سر می بریم تا جایی که آینده را فراموش می کنیم.
۱۰٫ از دوراندیشی و برنامه ریزی عاجزیم و غالبا دچار روزمرگی و حل بحران هستیم.
۱۱٫ عقب افتادگی مان را به گردن دیگران و توطئه آنها می اندازیم، ولی برای جبران آن قدمی بر نمی داریم.
۱۲٫ دائما دیگران را نصیحت می کنیم، ولی خودمان هرگز به آنها عمل نمی کنیم.
۱۳٫ همیشه آخرین تصمیم را در دقیقه ۹۰ می گیریم.
۱۴٫ غربی ها دانشمند و فیلسوف پرورش داده اند، ولی ما شاعر و ……!
۱۵٫ زمانی که ما مشغول کیمیاگری بودیم غربی ها علم شیمی را گسترش دادند.
۱۶٫ زمانی که ما با رمل و اسطرلاب مشغول کشف احوال کواکب بودیم غربی ها علم نجوم را بنا نهادند.
۱۷٫ هنگامی که به هدف مان نمی رسیم، آن را به حساب سرنوشت و قسمت و بد بیاری می گذاریم، ولی هرگز به تجزیه تحلیل علل آن نمی پردازیم.
۱۸٫ غربیها اطلاعات متعارف خود را در دسترس عموم قرار میدهند، ولی ما آنها را برداشته و از همکارمان پنهان میکنیم.
۱۹٫ مرده هایمان را بیشتر از زنده هایمان احترام می گذاریم.
۲۰٫ غربی ها و بعضا دشمنان ما، ما را بهتر از خودمان می شناسند.
۲۱٫ در ایران کوزه گر از کوزه شکسته آب می خورد.
۲۲٫ شانس و سرنوشت را برتر از اراده و خواست خود می دانیم.
۲۳٫ . قبل از قضاوت کردن نمی اندیشیم و بعد از آن حتی خود را سرزنش هم نمی کنیم.
۲۴٫ همیشه برای ما مرغ همسایه غاز است.
۲۵٫ به هیچ وجه انتقاد پذیر نیستیم و فکر می کنیم که کسی که عیب ما را می گوید بدخواه ماست.
۲۶٫ چشم دیدن افراد برتر از خودمان را نداریم.
۲۷٫ به هنگام مدیریت در یک سازمان زور را به درایت ترجیح می دهیم.
۲۸٫ وقتی پای استدلالمان می لنگد با فریاد می خواهیم طرف مقابل را قانع کنیم.
۲۹٫ در غالب خانواده ها فرزندان باید از والدین حساب ببرند، به جای اینکه به آنها احترام بگذارند.
۳۰٫ اعتقاد داریم که گربه را باید در حجله کشت.
۳۱٫ اکثرا رابطه را به ضابطه ترجیح می دهیم.
۳۲٫ تنبیه برایمان راحت تر از تشویق است.
۳۳٫ غالبا افراد چاپلوس بین ما ایرانیان موقعیت بهتری دارند.
۳۴٫ اول ساختمان را می سازیم بعد برای لوله کشی، کابل کشی و غیره صدها جای آن را خراب می کنیم. در شهرسازی هم از چنین مهارتی برخورداریم.
۳۵٫ وعده دادن و عمل نکردن به آن یک عادت عمومی برای همه ما شده است.
عزیزان از ماست که بر ماست بیاییم هر کدام به اندازه وسع خویش در رفع این نقایص بکوشیم.
به امید سرافرازی و سر بلندی همه ایرانیان در اقصی نقاط جهان.
باسلام.به امید سر افرازی ایرانیان در سراسر جهان- البته به شرط چاقو!!یعنی همت همگانی برای آبادانی.
سلام.استاد دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی ادیب شاعر منتقد و پژوهشکر ادبیات معاصر و حقیقتا از نوادر اندیشمندان روزگار ما در بیان خاطرات خود با استاد شاملو می فرمایند: “…در سال ۱۹۷۷ یا ۱۹۷۸ بود که در نیویورک کنگره شعری برگذار شد که در ان شاعران و نویسندگانی از کشورهای امریکا ایران عراق لبنان فلسطین و اسراییل شرکت کردند.
از دانه درشتهای این کنگره ادوینس و البیاتی و شاملو را به یاد می اورم.هر شاعری شعرهایی را که می خواست بخواند قبلا داده بود ترجمه کرده بودند و نسخه های ان ترجمه روی میز هر یک از حاضران موجود بود تا وقتی که شعرها را به زبان اصلی می خواند ترجمه انگلیسی ان پیش روی همه حاضر باشد.شعرهای شاملو ترجمه شش هفت شعر کوتاه بود اغلب از مجموعه ای که بعدا با عنوان “دشنه و دیس” انتشار یافت.وقتی نوبت به شاملو رسید ابتکار و جسارت شگفتی به خرج داد به جای اینکه متن فارسی ان شعرها را بخواند فقط “پریا” را که اصلا در برنامه نبود و ترجمه نداشت خواند و چه خواندنی!نمی دانید چه محشری به پا شد! ادوینس و البیاتی وخانم الخضرا الجیوسی از ادیبان عرب و طلعت عالمیان و یاشار کمال از ترکیه دور مرا گرفتند وبا هیجان و حیرت می پرسیدند که این چه بود؟ این چه حادثه بود؟
تا مدتها از تاثیر شگرف “پریا”بهت زده شده بودند بی انکه یک کلمه فارسی بدانند! ام با تاسف باید عرض کرد در عصر خودمان هزاران شاملوی بدلی (می دانم که هزاران جمع هزار است و با اگاهی تمام این جمع را به کار می برم)هزاران شاملوی بدلی که یک سطر شعرشان از روی کاغذ به ذهن و ضمیر و عاطفه هیچ تابنده ای راه نیافته است به ظهور نمی رسند.(منبع :فیضی کریم در کتاب شفیعی کدکنی و هزاران سال انسان .۶۷۶-۶۷۷) اری به تبعیت از استاد شاملو در “افق روشن” که اینگونه می سراید: “روزی ما دوباره کبوتر هایمان را پیدا خواهیم کرد” و به تاسی از شعر دردمندانه خافظ لسان الغیب شیرازی همه می گوییم: جای ان است که خون موج زند در دل لعل/ زین تغابن که خزف می شکند دیوارش.سرزنده و با نشاط با شید.
سلام. مردم حماسه سیاسی خلق کردند، حماسه اقتصادی با دولت منتخب باید باشد که بلدند چطورمردم غیور را دور بزنند ولی اگر یک مقدار توکل به خدا کنند می توانند.
سلام هم ولایتی عزیز-د.ر؛اینک حماسه خلق شده است وحماسه سازان باید با کار وتلاش بیشتر،دولت منتخب را یاری کنند.دولت یعنی (من)(تو)(او)(ما) و(شما).ملت ما باید بداند،بدون کار وتلاش جمعی وتدبیر دولت،حماسه سیاسی تبدیل به حماسه اقتصادی نخواهد شد.
البته وظیفه دولت منتخب است که پاسخگوی این اعتماد وحضور پر شور مردمی در انتخابات باشد وبه وعده هایش عمل کند.
در ضمن توکل جز بر خدای متعال زیبنده کسی نیست وشایددر نوشته شما سهوا چنین واژه ای بکار رفته است!
سلام اقای سهرابی، سخن از دل ما میگویی. تو دانشگاه خلخال هم عکس محمد علی جمالزاده، صادق هدایت و بزرگ علوی را زدند و با تیتر بزرگ نوشتند اینها بی هویت هستند…وای بر ما.گر خواهی بود نامت جاودان/مکن نام نیک بزرگان نهان..ساغ یاشیاسوز.
سلام علی آقا.گاهی برخی حرکات واقدامات سلیقه ای است ونمی شود این کارها را به حساب مسئولان عالی رتبه نظام وسیاست کلی حکومتی نوشت. مثلا همین کار نسنجیده در یک دانشگاه کوچک یک شهرستان.البته هیچ کسی در جامعه عاری از ایراد واشکال نیست ،ولی باید منصفانه وعادلانه مورد نقد قرار بگیرند،نه مورد تهاجم!
سلام.چه خوش گفته اند: “خنده بر هر درد بی درمان دواست” به تعبیر استاد میر جلال الدین کزازی -استاد کم نظیر ادبیات فارسی معاصر: “بر خود بایسته می دانم” در مورد “اشاره ” بجا و بموقع مدیریت محترم سایت در مورد مطلب ارسالی حقیر در مورد اسیب شنا سی سفر حجاج از باب طنز و مطایبه به موارد زیر “اشاره” کنم!
ان کس است اهل بشارت که اشارت داند / نکته ها هست بسی محرم اسرار کجاست؟(حافظ)
بنا به تعبیر حکما : “العاقل یکفیه الاشاره”۱:برادر عزیزم از تو به یک “اشاره ” وزما به سر دویدن۲:کاربران عزیز اسمرودی با وجود همه شجاعتی که در بنده سراغ دارید ،البته اگر بتوانید پیدا کنید! من از برادر خود خیلی می ترسم، به چند دلیل: یکم اینکه ایشان ۱۷ سال از من بزرگترند ،او متولد ۱۳۴۱ و بنده، متولد ۱۳۵۸ هستم.البته مادرم می گفت وقتی شما ۴۰ روزه بودید امام خمینی به ایران امدند بااین تفاصیل ، فی الواقع اول من امده ام، بعد امام خمینی! دوم اینکه ایشان مدیر سایت هستند ومدیر مسئول وسردبیر،با ۲۸سال سابقه قلمزنی در پرسابقه ترین موسسه مطبوعاتی خاورمیانه، تصور بکنید اگر سایت مدیر نداشت به تعبیر یکی از سیاستمداران غربی ،جنگ جهانی چهارم به را می افتاد ان هم با چوب و چماخ!(در جنگ جهانی سوم همه بوسیله بمب اتم دعوت حق را لبیک خواهند گفت!)
در همین بحث سیاسی اخیر (طنز سیاسی ما )همگان به رای العین مدیریت سایت را مگر ندیدید که چطور کات زدند؟ وگفتند به کارهای مهمتری باید پرداخت؟!سوم اینکه بعضی از میهمانان خاص دکتر روحانی را به مراسم تنفیذ و تحلیف راه نخواهند داد!! از تمامی روزه داران عاجزانه خواهشمندیم دعا کنند حداقل خود دکتر روحانی را راه بدهند اگر راه ندادند یک راه حل بیشتر نمی ماند و ان اینکه حسن بیاید جلوی مجلس و بگه که با لاریجانی کار دارم همین که لاریجانی اومد دم در دکتر روحانی بگوید حالاکه منو راه نمی دید جون مادرت دسته کلیدم تو مجلس جا مونده بذارین حداقل اونو بردارم!!! و با این کلاه شرعی خودش را اخرای مراسم بچسباند!نتیجه اخلاقی اینکه اولین تقابل مجلس با دولت یازدهم همین جا کلید می خورد مگر اینکه مجلس شجاعانه بگوید: “من نبودم دستم بود تقصیر استینم بود”!!به این می گویند “دموکراسی انسجام نایافته “به تعبیر دکتر زیبا کلام.صلوات ختم کنید.
برادر ارجمند جناب آقای محمد ولی سهرابی
با سلام از این که برای این کار ارزشمند وقت می گذارید و ظرفیتی ایجاد کرده اید که ماهیت و هویت این روستا به نسل آینده درست معرفی شود واهالی محترم بتوانند نظرات ارزشمند خود را ارائه دهند و راهنمایی های لازم را در پیشرفت همه جانبه ی این مهد دانش و علم بگیرند و مبادله افکار شود، در تاریخ این روستا جاودانه خواهد ماند.
سلام. از لطف شما سپاسگزارم. بنده نیز از تلاش ،مساعدت وپیگیری امور عمرانی روستا؛ از طرف همه اهالی اسمرود قدردانی
می کنم و به شماخدا قوت می گویم.
سلام دوستان قدیمی
با مطالعه مطاللب و دیدگاه های شما عزیزان بسیار خرسند وذوق زده شدم .بطور اتفاقی با ساایتان آشنا شدم . امیدوارم روزگار بر تک تک شما خوش و روزگار بر وفق مرادتان باشد. آقایان یعقوب سهرابی وخلیل ستاری بعد از ورود به دانشگاه راهمان از هم جدا شد و هر کدام دریک رشته ای مشغول تحصیل شدیم ، یادش به خیر چه روزگار خوبی داشتیم.همیشه به یادتان هستم، رفقای دوران نوجوانی موفق و موئید باشید. خداوند یار و یاورتان
سلام آقای صفری.ماهم خوشحالیم که سایت “آفتاب اسمرود” پایگاهی برای اهالی اسمرود،روستاهای همجوار وکلا خلخالی های عزیز شده است.از لطف شما ممنون. حتما دوستان دوران تحصیل شما با دیدن پیام شما خوشحال خواهند شد.
سلام و وقت بخیر
وبلاگ خوب و جامعی بود
من خودم محمودآبادی هستم اما چند باری گذرم افتاده به روستای زیباتون
موفق باشید
یاعلی…
سلام خانم علیاری؛همسایه دیوار به دیوار اسمرود،خوشحالیم که سایت “آقتاب اسمرود”مرکز ومنبعی برای آشنائی اهالی همه روستاهای همجوار وحتی روستاهای دیگر واهالی محترم شهرستان خلخال-خصوصا جوانان است. به خانواده محترم واهالی باصفای محمود آباد سلام مارا برسانید.
سلام و روز بخیر
سرکار خانم سارا علیاری ،مشتاقم از شما بیشتر بدانم ، با دیدن پسوند محمود آباد در دنیای مجازی ذوق زده شدم.
———————————————
سلام آقای صفری.اندر مزایای دنیای مجازی،یکی هم ملاقات همشهریانی است که پسوند نامشان مارا به خاطرات یار و دیار می برد.موفق باشید.
سلام خسته نباشید.
موندم چرا از جوونای اسمرودی که دارن تو کشور مقام میارن حتی یه تشویق کوچیک هم نمیکنید؟
سلام. هر چند حرف حساب شما جواب ندارد،اما:
بند۸ “…چرا سایت؟”دقیقا به این موضوع اشاره دارد ومن به همه اخبار اشراف ندارم تااطلاع رسانی کنم. خود افراد،خانواده ها،دوستان واهالی اسمرود،هر اتفاق مثبت وخدای نکردی منفی سراغ دارند باید اطلاع رسانی کنند تا به اطلاع دیگران برسانیم.
من همیشه منتظر اخبار خوش از موفقیتهای فرزندان اسمرود از تمام نقاط کشور هستم.
سلام آقای سهرابی. ازاین که زحمت میکشید متشکرم وخدارحمت کند تمام شهدا را مخصوصاّ شهدای روستای اسمرود را. بنده افتخار میکنم لیست دانش آموختگان دیار خودم را می بینم، خیلی عالی است.
سلام آقای قلی پور. من هم از لطف وتوجه جنابعالی وهمه محمود آبادیهای عزیز سپاسگزارم وبرای اهالی با صفای آن دیار،بخصوص جوانان محمود آبادآرزوی سعادت وسلامتی دارم.
(بار الها آنگونه زنده ام بدار، که نشکند دلی از زنده بودنم و آنگونه بمیران ، کسی به وجد نیاید از نبودنم)
سلام دوستان اهل قلم ، از دیار غربت سلامی به بلندی روح پاک شهیدان وطن و ولایت ، نکند شیفته دنیا شده اید و فراموش کردید که ولایت با صفایتان سایتی دارد ، مدیر سایتی چشم براه ، نکند شما نیز شهید را حق شده اید ، باورم نمی شود ، چون شهیدان راه حق زنده اند و هر روز حضورشان در این سایت به خداوندی خدا احساس و می بینم ، شما را نکند این دنیای فانی سرگرم خود کرده اگر چنین است پس وای بر احوالمان …
آشنای غریب از دیار غربت
دوستان؛ جهت خارج شدن از این سکوت دلگیر سایت، شما عزیزان را دعوت می کنم به خواندن این شعرزیبا از استاد عاصم اردبیلی تاکه قبول افتد ودر نظر آید (داستانی است واقعی وبس تامل برانگیز)
——————————————————————-
فلکین قانلی الیندن بیر آتیلمیش یئره اندی،
بیر فلاکت آنانین جان شیره سیندن سودون امدی،
بوللو نیسگیل شله سین چیگنینه آلدی
تای توشوندان دالی قالدی،
ساری گول مثلی سارالدی
گونو تک باغری قارالدی
خان چوبانسیز سئله تاپشیرسین اوزون،
یوردوموزا بیر سارا گلدیَََ
بیر وفاسیز یار الیندن یارا گلمز سانا گلدیَََ
بیر یازیق قیز، جان الیندن جانا گلمز جانا گلدی
کئچه جکده الموت دامنه سیندن بورایا درمانا گلدی
بیرآدامسیز سوری آدلی، الی باغلی، دیلی باغلی!
سوری کیم دیر؟
سوری بیر گول دی جهنمده بیتیبدیر
سوری بیر دامجی دی، گوزدن آخاراق اوزده ایتیبدیر
سوری یول- یولچوسودور، ایری ده یوخ، دوزده ایتیبدیر
سوری، بیر مرثیه دیر اوخشایاراق سوزده ایتیبدیر
او کونول لرده کی ایتمیش دی ازلدن، اودو گوزدن ده ایتیبدیر
سوری بیر گوزلری باغلی، اوزو داغلی سوزوداغلی،
اولوب هاردان هارا باغلی!
بوشلاییب دوغما دیارین، اوموب البته یاریندان
ال اوزوب هر نه واریندان
قورخماییب، شهریمیزین قیشدا آمانسیز بورانیندان، نه قاریندان
گزیر آواره تاپا، یاندیریجی دردینه چاره، تاپابیلمیر
چوخ سئویر عشقی باشیندان آتا، آمما آتا بیلمیر
اووا باخ آووچی دالینجا قاچیر، آمما چاتا بیلمیر
ایش دونوب، لیلی توشوب چوللره مجنون سوراغیندا
شیرین الده تئشه، داغ پارچالاییر فرهاد اوتورموش اوتاغیندا
تشنه لب قو نئچه گور جان وئری دریا قیراغیندا
گوزده حسرت یئرینی خوشله ییب ابهام دوداغیندا
وارلیغین سون اثری آز قالیر ایتسین یاناغیندا
سانکی بیر کوزدی بورونموش کوله وارلیق اوجاغیندا
کوزه ریر پیلته کیمین، یاغ توکه نیب دیر چراغیندا
بوی آتیر رنج باغیندا؛ قوجالیر گنج چاغیندا،
بیر آدامسیز، سوری آدلی، الی باغلی، دیلی باغلی!
سوری جان!
اومما فلکدن، فلکین یوخدو وفاسی،
نه قدر یوخدو وفاسی، او قدر چوخدو جفاسی،
کوهنه رقاصه کیمین، هر کسه بیر جوردی اداسی،
او آیاقدان دوشه نی، ایستیر آیاقدان سالان اولسون
او تالانمیش لاری ایستیر گونو- گوندن تالان اولسون
او آتیلمیشلاری ایستیر هامیدان چوخ آتان اولسون
او ساتیلمیشلاری ایستیر قول ائدرکن ساتان اولسون
نئیله مک قورقو بوجوردور
فلکین نظمی ازلدن اولوب اضدادینه باغلی
قاراسیز آغلار اولانماز،
دره سیز داغلار اولانماز
اولو سوز ساغلار اولانماز
گره ک هر بیر گوزه له بیر دانا چیرکین ده یارانسین،
بیری انسین یئره گوکدن، بیری عرشه اوجالانسین
بیری چالسین ال آیاق غم دنیزینده،
بیری ساحیلده سئوینج ایله دایانسین
بیری ذلت پالازین باشه چکیب یاتسادا آنجاق،
بیری نین بختی اویانسین
بیری قویلانسادا نعمت لره یئرسیز،
بیری ده قانه بویانسین
آی آدامسیز سوری آدلی، ساچلاریندان دارا باغلی!
نئیله مک ایش بئله گلمیش. چور گلنده گوله گلمیش
فلکین ایری کمانینده اولان اوخ آتیلاندا دوزه دگمیش،
دیلسیزین باغرینی ده لمیش
ایری قالمیش، دوزو اگمیش
اونو خوشلار بو فلک،
ائل ساراسین سئللر آپارسین،
بولبول حسرت چکه رک گول ثمرین یئللر آپارسین
قیسی چوللرده قویوب
لیلی نی محمللر آپارسین،
خسرووی شیرین ایلن ال اله وئرسین، کئفه دولسون،
سوری لار سولسادا سولسون،
بیری باش یولسادا یولسون،
سیقسا بیر اولدوز اگر اولماسا اولدوزلار ایچینده،
بو سماء ظولمته باتماز
داش آتان، کول باشی قویموش،
داشینی اوزگه یه آتماز
سن یئتیش سون هدفه،
اوندا فلک مقصده چاتماز،
داها افسانه یاراتماز
سوری، ای باشی بلالی، زامانین قانلی غزالی
سوری بیر قوش دی خزان آیری سالیبدیر یوواسیندان،
ال اوزوبدور آتاسیندان،
جوجه دیر حیف اولا سود گورمه ییب اصلا آناسیندان
او زلیخا کیمی یوسف ایی ین آلمیر لباسیندان
بونا قانع دی تنفس ائله ییر یار هاواسیندا
درد وئرن درده سالیب آمما خبر یوخ داواسیندان
آغلاییب سیتقایاراق بهره آپارمیر دوعاسیندان
او بیر آئینه دی رسسام چکیب اوستونه زنگار،
اوندا یوخ قدرت گفتار،
اوزو چیرکین، دیلی بیمار،
گنج وقتینده دل آزار،
گوره سن کیم دی خطاکار،
گوره سن کیم دی خطاکار!
سلام ،آقای همراهی؛از قرار، تاوان کم کاری من را یواش یواش دوستان جبران می کنند!من منتظر همین فرصت هستم تا دوستان،با آثارشان رونق بدهند بر این بوستان.پس سکوت ،گاهی حرکت آفرین هم می شود!! از ارسال شعر زیبای شاعر خوش قریحه آذری هم سپاسگزارم.
اصلا” شعرجالبی نبود دائی بیکاری؟!
اول: سلام
دوم: بیکار که هستم!
سوم: کدام شعر؟
سلام جناب اقای محمد ولی سهرابی. تلاشهای ارزشمند جنابعالی در راستای راه اندازی این سایت ارزشمند و ستودنی است.امیدوارم این سایت باعث اشنایی ویکرنگی ویکدلی اهالی روستای دانش پرور اسمرود، علی الخصوص نسل جوان وامروزی گردد . من الله التوفیق
حافظ کارگر، ازشهر باران وخاطره- بندر انزلی
سلام آقای کارگر؛هدف همین بوده وخوشبختانه تا حدودی هم به این اهداف رسیده ایم.راستی در گفتگو های شفاهی،شما معدن خاطره؛حرف و حدیث و… هستید؛چرا مکتوب نمی کنید تا دیگران هم استفاده کنند.معلم های بزرگوار هر لحظه شان دفتر ی از خاطرات زندگی است ومعمولا هم شنیدنی.از معلمهای اسمرود گفتن و از ما به گوش جان شنیدن.
خلوت دل
——–
امسال محرم اسمرود حال و هوای دیگری داشت,خلوتی با دل که مانندش را جایی نمی شود یافت,انگار سعادتیست حضور در انجا,انگار از سرو صدای کر کننده طبل وسایر تعلقات خودساختگی شهر جدا شدی وبه خلوتی معنوی که متعلق توست دعوت شدی,انگار سنگینی کوله بارت را اورده ای که اینجا خالی کنی وبرگردی,واخرسفرت یک توکل برخداست,و…
آفت پیش داوری
———————————————————————
پیشداوری افت داوری صحیح است که بیشتر ما ادمها به ان میتلا هستیم. برای اثبات صحت مدعا ابتدا به این داستان توجه کنید:ﻣﺮﺩ ﻣﺴﻨﯽ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﭘﺴﺮ۲۵ﺳﺎﻟﻪ ﺍﺵ ﺩﺭ ﻗﻄﺎﺭ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ.ﺩﺭﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻣﺴﺎﻓﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ،ﻗﻄﺎﺭ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﺣﺮﮐﺖ ﮐﺮﺩ.ﺑﻪ ﻣﺤﺾ ﺷﺮﻭﻉﺣﺮﮐﺖ ﻗﻄﺎﺭ ﭘﺴﺮ۲۵ﺳﺎﻟﻪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺷﻮﺭ ﻭ ﻫﯿﺠﺎﻥ ﺷﺪ.ﺩﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺍﺯﭘﻨﺠﺮﻩ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺑﺮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻫﻮﺍﯼ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺣﺮﮐﺖ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻟﺬﺕ ﻟﻤﺲ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ،ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩ:ﭘﺪﺭﻧﮕﺎﻩ ﮐﻦ ﺩﺭﺧﺖ ﻫﺎ ﺣﺮﮐﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ. ﻣﺮﺩ ﻣﺴﻦ ﺑﺎ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﻫﯿﺠﺎﻥ ﭘﺴﺮﺵ ﺭﺍ ﺗﺤﺴﯿﻦ ﮐﺮﺩ. ﮐﻨﺎﺭﻣﺮﺩ ﺟﻮﺍﻥ ﺯﻭﺝ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺣﺮﻑ ﻫﺎﯼ ﭘﺪﺭ ﻭ ﭘﺴﺮ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺷﻨﯿﺪﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﭘﺴﺮ ﺟﻮﺍﻥﮐﻪ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﯾﮏ ﮐﻮﺩﮎ۵ﺳﺎﻟﻪ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ،ﻣﺘﻌﺠﺐ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ.ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺟﻮﺍﻥ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﺎ ﻫﯿﺠﺎﻥﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩ: ﭘﺪﺭ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻦ،ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ،ﺣﯿﻮﺍﻧﺎﺕ ﻭ ﺍﺑﺮﻫﺎ ﺑﺎ ﻗﻄﺎﺭ ﺣﺮﮐﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ. ﺯﻭﺝ ﺟﻮﺍﻥﭘﺴﺮ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺩﻟﺴﻮﺯﯼ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ.ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺷﺮﻭﻉ ﺷﺪ. ﭼﻨﺪ ﻗﻄﺮﻩ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺭﻭﯼ ﺩﺳﺖ ﭘﺴﺮ ﺟﻮﺍﻥﭼﮑﯿﺪ ﻭ ﺑﺎ ﻟﺬﺕ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻟﻤﺲ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩ:ﭘﺪﺭ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻦ.ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻣﯽ ﺑﺎﺭﺩ.ﺁﺏ ﺭﻭﯼﺩﺳﺖ ﻣﻦ ﭼﮑﯿﺪ. ﺯﻭﺝ ﺟﻮﺍﻥ ﺩﯾﮕﺮ ﻃﺎﻗﺖ ﻧﯿﺎﻭﺭﺩﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﻣﺮﺩ ﻣﺴﻦ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ:ﭼﺮﺍ ﺷﻤﺎ ﺑﺮﺍﯼﻣﺪﺍﻭﺍﯼ ﭘﺴﺮﺗﺎﻥ ﺑﻪ ﭘﺰﺷﮏ ﻣﺮﺍﺟﻌﻪ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯿﺪ؟ ﻣﺮﺩ ﻣﺴﻦ ﮔﻔﺖ:ﻣﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﻻﻥ ﺍﺯ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﺑﺮﻣﯽ ﮔﺮﺩﯾﻢ.ﺍﻣﺮﻭﺯ ﭘﺴﺮﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺑﺎﺭ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺑﺒﯿﻨ!!در پایان یک دعا می کنم خدایا قدرتی عطایمان کن تا از پیشداوری مصون بمانیم.امین یا رب العالمین.
…اندر مزایا ومعایب تکنو لوٍٍٍِژی در اسمرود!!
=========================================
ذوالفقار ستاری اسمرود
__________________________________________
هم ولایتی های عزیز ،:در این شبهای طولانی پاییز وزمستان بد نیست به یاد شب نشینی های قدیم سری به سایت بزنیم وبا بازگویی مطالبی حداقل شب نشینی هایی مجازی داشته باشیم واز احوال همدیگر خبر بگیریم. به همین جهت فقط به قصد دور شدن لحظاتی از تمام تعلقات روزمره ویادآوری وتجسم روزهای گذشته، من به ذکر یکی ازوقایع اتفاقیه روستا می پردازم.
یکی از مظاهر عصر تکنولوژی که نصیب روستای ما شد ودر دهه های ۷۰-۶۰تحولی بنیادین در کشاورزی ایجاد کرد!! خرمن کوب یا همان کانکا بود که به زوال وانقراض دوره جره وجره کشی انجامید . ورود این پدیده نوظهور ودوام وکارکرد آن، حکایتی بس شگرف داردکه در زیل اشاره می شود.(البته مبالغه به خاطر بار طنز ماجراست)
۴نفر از تاجران روستا به نامهای حاج گلعلی،مشهدی صورت ،میرزن(کربلایی حسن سهرابی) و مشهدی صراف در سیاحتی که به بلاد غریبه داشته اند (یوزناب یاکهران)،با این دستگاه آشنا میشوند وتصمیم می گیرند یکی از آن رابه شراکت بخرند و به روستا بیاورند، بالاخره پس ازفروش گاوو گوسفند ووحوش وطیور وجارونمودن حسابهای داخل وخارج از کشور، آن را می خرند وبه روستا می اورند. روز ورود کانکا مردم از یمین ویسار به نظاره ایستاده بودند وزمزمه ها ی تعجب وتحسین بالا رفته بود .قربانی ها کشتند واسفندها دود کردند! وکانکا وارد روستا شد .
پس از ان هرسال، آخرهای فصل درو که می رسیدلابی ها برای آوردن کانکا به خرمن شروع می شد. یکی حاجی رامخفیانه در باغ می دید وشرح حال خود می گفت ،دیگری مشهدی صراف را ذی نفوذ احساس میکرد واز او درخواست میکرد، کسی هم به میرزن پناه می برد وبا او مشورت میکرد ودیگری هم مشهدی صورت را واسطه قرار میداد واز او استمداد می طلبید. در خواستهای اهالی هم معمولا با ناز وادای شرکا مواجه بود وبه مصداق مصرع حافظ “چو یار ناز نماید شما نیاز کنید”تکرار واصرار از مردم وانکار وافاده ازشرکای محترم تمامی نداشت.
بالاخره پس از مشورت هاو تبادل نظرات وتشکیل کمسیون وارائه مستندات مکفی، رای نهایی صادر می شد وتعین خرمن شخصی که کانکا مهمان او خواهد شد، خبر از آغاز مصیبتی میداد که صاحبان کانکا از فردا گرفتارش میشدند .
صاحبان خرمن کوب ،موتور نیم تنی وکانکای ۴۰۰کیلویی را باید به کول می کشیدند وبدون هرگونه استراحتی به مقصد می رساندند، گاهی طول مسیرآن هم ناهموار،سربالایی وسراشیبی، به ۲کیلومتر می رسید که نفس گیر و جانفرسا بود.پس از استقرار دستگاه وتمهیدات لازم، نوبت هندل زدن و روشن نمودن موتور بود که البته کار شاقی بود وماهم بعضی وقتها دزدکی زور خودمان را امتحان می کردیم واین کار برای ما تفریح شیرینی به حساب می آمد،ولی هیچ وقت موفق نبودیم .
صاحب وکاربر موتور که خود را متبحر در این کار می دانست، هندل را به راحتی میزد. هندل زدن همان وشروع یک جنگ نابرابر همان. ۱۰۰نفر آدم هم اگر بود کم می آمد. انگار این لامذهب رابرای بلعیدن آرامش ساخته بودند صدایش چنان در کوه ودره می پیچید که هر صدای دیگری در نطفه خفه می شد. ۱نفر مامور کشیدن کاه از جلوکانکا بود که فرصت سر خاراندن نداشت و لحظه ای غفلت به شکست حتمی می انجامید. سه چهار نفر زن مشغول برداشتن گندم ها والک نمودن آنها، سه چهار نفر هم پشت جبهه سخت در تدارک وتغذیه این غول زندگی خوار بودند.
انبار رفتن برای پخش کاههااز اعمال شاقه ای بودکه واقعا غیر قابل تحمل بود؛ البته برای ماکه در دوره ای از عمر بابرکت! این دستگاه بچه بودیم آب ریختن گهگاه به موتور افتخاری محسوب می شدو فکر میکردیم نقش بسزایی در این کار عظیم داریم.قیامتی به پا می شد کسی به فکر دیگری نبود وهرکس در این مهلکه فکر جان خودمی کرد.البته بعضی وقتها هم کانکا ازنفس می افتاد وخراب می شدوسکوت آرامبخشی حاکم می شد آن وقت بود که کانکاچی ها دست به کار میشدند و مهارت مهندسییشان گل میکرد وهرکدام آچار وانبر بدست از طرفی مشغول کالبد شکافی وتعمیر می شدند ،ضمن اینکه هرکدام از این چهار نفر مدعیانی بودند در این کار،وبه تبحرشان مطمئن،آخرسرهم، قطعاتی را که باز کرده بودند اضافه می آوردند ومستاصل ودرمانده کسی را دنبال مرحوم مهندس عز اله از یوزناب می فرستادند. ایشان مهندسی تعمیر موتورهای دیزلی داشتند(باتحصیلات عالیه در آمریکادر دانشکده تخصصی جنرال موتورز)
البته آمدن ایشان هم تشریفات خاصی داشت، یک نفر با دو قاطر مجهز به تشکچه ووسایل ایمنی دیگر راهی یوزناب می شد واگرمرحوم عزاله وقت داشتند،آن هم با هزار ناز وغمزه وادعا بر بالین دستگاه حاضر می شدند. آچار قارا ،میل لنگ،پیستون ،شاتون ویاتاقان اصطلاحاتی بود که از زبان او می شنیدیم وما سر در نمی آوردیم .به هر وسیله خرمن کوب راه اندازی می شد ودوباره ادامه همان ماجرا،در مدت کاردر خرمن، خروس وبز غاله وبوقلمونها بود که توسط صاحب خرمن ذبح می شد و تنها دلخوشی کانکا چی ها همین بود وتاخیر و(ایاق سالماق]در خرمن بعضیها، به خاطر همین تناولات بود.
خرمن کوبی دو یا سه روز طول می کشید که با ۳ماه کاربرداشت و درو، برابری می کرد وپشت سر گذاشتن این کار سترگ یعنی، راحت شدن از یک فصل کار کشاورزی وشروع کار های دیگر، مثل شستن گندمها وآسیاب نمودن وآماده شدن برای زمستان.
در اواخر دهه ۷۰بود که عمر این دستگاه نیز با آمدن انواع پیشرفته آن به پایان رسید واخرین نسل آن به اوراقچی دوره گرد تحویل شد تا به دیار خاطرات کوچ کند وسختی های آن که امیخته به خوشی هایی فراوانی نیز بود به پایا ن برسد.
سلام آقا ذوالفقار؛از همت شما به خاطر نظری به خاطرات گذشته،ممنونم. قبل از رفتن به اداره؛ ای میلها را دیدم و با خواندن نوشته شما،دو،سه بار خندیدم!
من هم خاطرات کمی با این پدیده نو ظهورآن زمان ندارم،می گذارم به وقت دگر؛وفعلا فکر یک ساعت ونیم ترافیک صبحگاهی هستم.خوش به حال شما!
به جام جهانی نرفته،باختیم!!
—————————-
سلام.ضرب المثلی در زبان فارسی وجود دارد که می گوید: “فلانی مسلمان نشده کافر شد”این ضرب المثل را به این خاطر گفتم که فتح بابی باشد برای ورود به مبحثی تحت عنوان “ورود هتاکانه بعضی کاربران ایرانی به صفحه فیس بوک لیونل مسی بازیکن شهیر فوتبال ارژانتین و جهان.
“بنده نه فوتبالیست هستم و نه به خاطربرد و باخت تیمی غش کرده ام!فوتبال نیز جزیی از واقعیت زندگی من است و در صورت فرصت بعضی مسابقات مهم را درکنار دوستان و خانواده تماشا می کنم.در خصوص کامنتهای “شرم اور”بعضی کاربران ایرانی-دوباره تکرار میکنم شرم اور و این عبارت را عالما عامدا بکار میبرم-نکات زیر شایان ذکر است:
۱-هموطنانی که حداقل یک مسافرت به خارج از مرزهای ایران داشته باشند با مشکل کمی در پذیرش مدعای من روبرو خواهند بود مبنی بر اینکه مع الاسف ایران و ایرانی امروزه به خاطر بعضی عملکردهای نسنجیده بعضی افراد و اشخاص حقیقی و حقوقی در سنوات اخیر به اندازه کافی تحقیر شده است و سیاست “ایران هراسی”-اسلام هراسی و شیعه هراسی پیش کش-در راستای همین اقدامات قابل توجیه است.
۲-نمی خواهیم و نمی توانیم عملکرد معدود کاربران ایرانی را -بعضی امارها تعداد انها را ۵۰۰۰۰ هم براورد کرده اند-به پای کل ایرانیان عزیز بگذاریم که عقلا و منطقا این امر مردود و مطرود هست.
۳-ایا نمی توانستیم با ارسال کامنتهای انسانی اخلاقی با رعایت ادب و نزاکت به اقای لیونل مسی ودر واقع به کل جهانیان نشان دهیم که ما انی نیستیم که نشانتان داده اند و به تعبیر مولانا: “هنر نزد یرانیان است و بس”نه تنها هنر بلکه ادب فرهنگ تمدن و شور شعور انسانی و…
۴-به تعبیر قدما: “یک دیوانه سنگی را به چاهی می اندازد که صد تا عاقل نمی تواند ان را بیرون بیاورد” اگر همه ما یرانیان به عنوان نوشدارو بعد از مرگ سهراب کامنتهای اخلاقی به اقای مسی بفرستیم قضاوت جهانیان نسبت به ما تغییر خواهد کرد؟چرا عاقل کند کاری که باز ارد پشیمانی؟چرا ما عادت کرده ایم شیپور را از سر گشاد ان بزنیم؟ایا نمی توانیم کاری بکنیم که عاقبتش پشیمانی و عذرخواهی نباشد؟اگر نمی توانیم پس چرا شعار اعتدال سر میدهیم؟۵-عزیزان فوتبال دوستان! ما جام جهانی نرفته برنده شدیم اما نه برنده مسابقه فوتبال بلکه برنده اخلاق و انسانیت و تمدن وفرهنگ پروری!جای ان است که خون موج زند در دل لعل…
این ضایعه فرهنگی-ورزشی را به همه ایرانیان تسلیت می گویم. در خاتمه اینکه گناه ان عده ایرانی که همیشه چوب ندانم کاریهای بعضی افراد و اشخاص کج اندیش را می خورند چیست؟
————————————————————————————-
سلام.جانا سخن از دل ما گفته ای .البته من هم در این مورد مقاله ای برای روزنامه اطلاعات نوشته ام که در صورت چاپ،در اختیار کاربران سایت قرار خواهم داد.موفق باشید
…اردکی گاز ایله مسین
======================
عبدالحسین همراهی
———————
((تلنگری بر داشته هایمان ))که متاسفانه بیشتر از طاقچه خانه یا قفسه های کتاب خانه ی مان در
اذهان مان گرد و خاک می خورد وهیچ هم بر خود نمی گیریم (دل نوشته ای از استاد شهریار)تقدیم خوانندگان عزیز
=========================================================================
چوخلار انجیکدی کی، سن اونلارا ناز ایله میسن
من ده اینجیک کی، منیم نازیمی آز ایلمه میسن
ائتمیسن نازی بو ویرانه کؤنولده سلطان
ائوین آباد اولا، درویشه نیاز ایله میسن
هر باخیشدا چالیبان کیپریگی مضراب کیمی
بیر قولاق وئر بو سینیق قلبی نه ساز ایله میسن؟
باشدان آچ یایلیغی افشان ایله سوسن- سنبل
سن بیزیم بایراممیزسان قیشی یاز ایله میسن
سن گون اول، قوی غم میز داغدا قار اولسون، اریسین
منیم آنجاق ایشیمی سوز و گداز ایله میسن
من بو معناده غزل یازمالی حالیم یوخدی
سن جوجوق تک قوجانی فرفره باز، ایله میسن
کاکلی باشدا بوروب باغلامیسان تاج کیمی
او قیزیل ساچدان اونا، گوللی قوتاز ایله میسن
سینه بیر دشت مغان دیر، قوزی یان- یانه یاتیب
منیم آغلار گوزومی اوردا آراز ایله میسن
بو گوزللیک کی جهاندا سنه وئرمیش تانری
هر قدر ناز ائله سن ایله، کی آز ایله میسن
من بو سوز یله آتدین، آرالاندین بیلیرم
آرانی بیر پارا نامردیله ساز ایله میسن
دستماز ایله دیگین چشمه،مسیحا قانی دیر
بیلمیرم هانسی کلیساده نماز ایله میسن؟
من«عشیران» اوخوسام، پنجه«عراق» اوسته گزه ر
گوزلیم، «ترک» اولالی، ترک «حجاز» ایله میسن
تازا شاعر، بوده نیز هر نه باخیرسان دیبی یوخ
چوخ اوزاتسان بوغازی، اوردهگی قاز ایله میسن
بسکه زلف و خط خالین قوپالاغین گؤتدون
زلفعلی نین باشینی آزقالا داز ایله میسن
گل! منیم ایسته دیگیم کعبه ییخیلماز، اوجالار
باشدادا کژ گئده سن، دیبده تراز ایله میسن
خط و خالیندن آلیب مشقیمی قرآن یازارام
بو حقیقت له منی، اهل مجاز ایله میسن
منی، دان اولدوزی، سن یاخشی تانیرسان که سحر
افقی خلوت ائدیب رازو نیاز ایله میسن
«شهریار»ین داغیلیب، داغدا داشا دالدالانیب
ئوزون انصاف ایله، محمودی ایاز ایله میسن
سلام.به اطلاع همولایتیهای عزیزمان در اقصی نقاط ایران می رساند به تعبیر دوست خوش ذوقمان اقای مهیار یوسفی از فرصت پیش امده در فضای مجازی سایت افتاب اسمرود نهایت سو استفاده را کرده به استحضار می رسانیم بالاخره پس از طی تشریفات قانونی و اداری برابر مجوز شماره ۸۳۱۳/۱/۱۲ مورخ ۲۱/۸/۱۳۹۲ اداره کل ثبت احوال استان اردبیل نام کوچک اینجانب از “یعقوب” به “مهران”تغییر یافت.فعالیت بنده در این سایت من بعد باعنوان”مهران سهرابی اسمرود”کما فی السابق به لطف خدا و عنایت ومساعدت مدیریت محترم سایت ادامه خواهد یافت.در خاتمه از تمام دوستان و اشنایان که قصد سور دادن به اینجانب را دارند می رسانم که بعد از اتمام ماه مبارک صفر در صورت وقت و تمایل در خدمتشان خواهم بود. خدا از دوستی و بزرگواری کمتون نکند !!!!!ان شالله که با دکتر حاتم طایی محشور شوید!!! با احترام.الاحقر و المذنب مهران.(لطفا شوخی برادر کوچکتان را به دل نگیرید!)
———————————————————————————–
ا- مبارک است
۲-بدون اجازه ۱۲۴۰۰۰ پیغمبر، نام یار غارشان-حضرت یعقوب(ع) را عوض کرده ای و باید پاسخگوی همه آن بزرگواران سفر کرده باشی!!
۳-چون بدون اطلاع هیات مدیره مرتکب !!این کار شده ای،باید حداقل ۱۲۴۰۰۰ بار از پسوند”یعقوب” قبل از نام”مهران” استفاده کنی تاازآن پس نام “مهران” خالی برای هم ولایتی های اسمرود رسمیت پیدا کند!
۴-چون تنهاوجه مشترک “یعقوب” و”مهران” در تعداد حروفشان است،جریمه شماره۳ شما با یک درجه تخفیف، باحذف صفرهای(۱۲۴۰۰۰) به(۱۲۴) ثقلیل می یابد! چون صفر که ارزشی ندارد!!
۵-چون حاتم طایی را،بدون تحصیل رسمی واخذ دکتری،با واژه”دکتر” معرفی کرده ای،یک صفر بی ارزش! دوباره به(۱۲۴) اضافه می شود.
۵-تا زمانی که همه اسمرودیها از سور تغییر نام شما بهره مند نشده اند،نام مبارک”یعقوب” همراه اسم شما خواهد بود!
۶-خرج چو از کیسه “یعقوب” بود؛ناگهان “مهران” شدن آسان بود!
آغور اوتوروز؛ باتمان گلوز!!
————————-
دردسرهای یک تغییر نام!!
=======================
۱-عزیزکانم!نورچشمانم!چشمتان روز بد نیبند حقیقتا گرفتار ومستاصل شده ام اول اینکه هنوز خودم یاد نگرفته ام نام کوچک جدیدم را بنویسم!هر نامه ای هر لایحه ای که می نویسم به ناگاه “یعقوب” می نویسم سپس کاغذ دیگری برداشته از غضب اشتباه اول در نیامده “یعقوب” دوم را می نویسم!
۲-همسرم می گوید بهتر بود اسمتان را “همایون” یا “نیما” یا “عرفان” میگذاشتید!
۳-تازه یک ماه قبل از تغییر نامم تمام اسناد هویتی ام را با نام”یعقوب” هوشمند کرده بودم با چه مصیبتی؟دوباره کار و زندگی ام را تعطیل کرده ام باید اسناد زیر به نام کوچک جدید “مهران” تغییر یابد.!
۴-تا لحظه اخذ شناسنامه جدید یک میلیون تومان هزینه کرده بودم بعد از تغییر نام تمام دوستان وکالتی-قضات دادسرا و دادگاه بدوی و تجدید نظر-ابو الزوجه و افراد تحت تکفل مشارالیه-اخ الزوجه و نامزد عقد نکرده حضرت اقا-اخت الزوجه و باجاناق گرامی -همکاران دانشگاهی-موکلین صمیمی با فدوی…بالاخره از جماد ونبات انس و جن و پری کت منو در می اورند و خواستار سور اساسی اند!!!
۵-در سطح شهر متهم شده ام به پارتی بازی اقا وکیله همه ریس روسا را خریده کار خودشو حل نکنه کار کی رو می خواد راه بندازه!!
۶-تمام افرادی که اززمان ناصر الدین شاه قاجار با نام خود مشکل دشته اند به دفتر بنده مراجعه کرده و خواستار تغییر نام هستند!از خرد و کلان- پیر و جوان- زن ومرد -دختر و پسر- کهتر و مهتر-شیخ و شباب ا-سودوابیض- مسلم و کافر-ذمی و مستامن-خودی و غیر خودی- معلم و محصل-همه و همه با نامهای عجیب و غریب از قبیل:”مشه ایلدرم”میخواهد پژمان بشود!-”کهلیک”خانمی از قرا مجاور برندق هست میخواهد به “اسنا” اگر نشد به هموزن ان “ازیتا”تبدیل شود!!!اسامی دیگر ازقبیل-قنوت تشهد-گوتاز-پولاد-در نوبت اند!
۷-وقتی به اینها عرض میکنم اقایان خانمها به پیر به پیغمبر وقت ندارم اسم شما عوض نمی شود در جواب می گویند پس اسم خودتان را چطور عوض کردید؟زبانم قفل میشود!!واقعا چه می توان گفت؟میگویند اگر قبول نکنی میرویم جلوی اداره ثبت احوال ابرویت را میریزیم!دستت را رو میکنیم!
۸-مغضوب هیات مدیره انجمن خیریه شعبات خلخال و تهران شده ام و یک سور اساسی در حق مشارالیهم!!
۹-عذاب وجدان گرفته ام نام یک پیغمبر را به یک نام اصیل اریائی تبدیل کرده ام!نمی دانم در ان دنیا جواب حضرت یعقوب (ع)را چطور خواهم داد؟!!نتیجه اخلاقی اینکه دوستان هرگز به فکر تغییر نام خود نباشد و به قول اذریها: “اغور اوتوروز باتمان گلوز!!”المفلوک والفقیر عند ربنا”المهران”!
سلام.خبر کوتاه بود ولی بسیار مسرت آمیز. به نوبه خود این موفقیت علمی را در درجه اول به آقای مهندس حسن رضایی اسمرودو خانواده محترم ایشان، بخصوص آقای حاج ترابعلی رضایی که حقیقتا الگوی خدمت و تلاش صادقانه در روستای اسمرود هستند وهمچنین به تیم علمی رباتیک دانشگاه ازاد اسلامی ،واحد قزوین صمیمانه تبریک عرض می کنم.
آرزوی قلبی همه ما موفقیت روز افزون فرزندان رشید اسمرود در تمام عرصه های علمی،فرهنگی،اقتصادی،سیاسی،کار وزندگی است .
۲۰۰میلیارد دلار در مقابل ۲/۴میلیارد دلار!
————————————–
…………………………..
…………………………..
داوود رحیمی اسمرود
===========================
جناب آقای رحیمی:
۱- ازهمت وحوصله شما در همکاری با سایت ممنونم.
۲-مطلبی که با عنوان بالا ارسال کرده بودید،را خواندم.یقین کردم این نوشته زبان حال وقال یک ایرانی وطن دوست نیست!
۳-یقینم وقتی به واقعیت پیوست که منبع اصلی مقاله رایک سایت ضد ایرانی،مغرض،منفی باف،ضد پیشرفت ایران وایرانی،بدون هیچ پایه وسند علمی یافتم!
۴-برای استقلال،خودکفائی وپیشرفت، باید هزینه پرداخت. وما برای دست یافتن به پیشرفت های علمی،از جمله انرژی هسته ای،هزینه زیادی پرداخته ایم وآنچه به آن دست یافته ایم،هم بسیار ارزشمنداست ودشمنا ن ما هم می دانند ما چی به دست آورده ایم که اینگونه به تکا پو افتاده اند!
۵-با این توضیحات مختصر،ضمن سپاس از زحمات شما،از چاپ نوشته مغرضانه این سایت یا آن رادیو نان به نرخ روز خور، معذوریم .
۶-بگذاریم آنها با همان کینه ضد ایرانی واسلامی،آب در هاون خود بکوبند وما هم آنچه به صلاحمان است،انجام دهیم! موفق باشید.
با سلام : امام خمینی (ره)می فرماید : “زبانهایی که باید برای مصالح مسلمین بکار بافتند لال شده است وگوشهایی که باید بشنوند کر شده است وچشمهایی که باید مصیبتهای مسلمین را ببینند کور شده اند ما با این کرو کورها و لالها چه با ید بکنیم ”
بی شک تعصبات بی جا و بی منطق انسان را تبدیل به ثم , بکم وعمی میکند . سوال من این است ایا با بک زنجانی هم دست پرورده کفار است که اموال این مملکت توسط شخص ایشان با هماهنگی مدیران بالادست به ظاهر مذهبی به تارج (تاراج) کشیده شد ؟
سلام اقای رحیمی عزیز؛اگر زبان گویاوگوشهای شنوای عده ای هم که به قول شما،تعداشان انگشت شمارند ،اما چون ریگی به کفش ندارند ودلسوز مردم وجامعه هستند،نبود وافشاگری نمی کردند،هرگز من وشما روحمان هم خبر نداشت که بابک و شهرام و…چه کرده اند.خدا را شکر که اندک وجدان بیداری هست تاداد مردم را از برخی تاراجگران روزگار بستاند.
شماتت!
———–
سگی نزد شیر آمد{و} گفت:
با من کشتی بگیر!
شیر سر باز زد…
سگ گفت : نزد تمام سگان خواهم گفت،شیر از مقابه{ مقابله} بامن می هراسد!!
شیر گفت:
سرزنش سگان را خوشتر می دارم،از اینکه شیران مرا شماتت کنند،که با سگی کشتی گرفته ام…!
پایدارباشید
چرا…………..؟
==================
سلام به برادر اهل قلم و دنیای معرفت ، ممیزی کامنتی که ذره ای توهین به کسی نشده بود.
چرا؟
چرا؟
چرا؟
دوست عزیز، لطفا جهت اصلاح اشتباه های تایپی آبرو داری کنید، گردن ما از مو باریک تر ، ما دانش آموخته فنی مهندسی ،از ادبیات زیاد سر رشته نداریم، تیر و تخته ، شن ،ماسه ، میلگرد در اختیارمان بزاری، کولاک می کنیم.
به امید حق تعالی، بدرود
———————-
هیچ وقت نخواستم دشمنامو بشناسم ، چون میدونستم خیلی از دوستامو از دست میدم ….!
================================
سلام،جناب مهندس صفری بزرگوار
۱-آقای صفری وتوهین؟!حاشا! فقط احساس کردم پاراگراف پایانی کامنت ارسالی شمانامفهوم است وبه همین خاطر حذف شد.دسترسی به متن دارید ،مراجعه کنیدو ببینید درست می گویم یا سوادم یاری نکرده مفهوم رادرک کنم؟!
۲-مهندس صفری اگر مصالح وملزومات ساختمانی را طبق اصول مهندسی استفاده نکند،اثرش ناقص خواهد بود ودلنواز وچشم نواز هم نخواهد بود.استفاده از مصالح ادبیات هم همین حکم را دارد.باید از این مصالح هم درست استفاده کنیم.به قول استادما-دکتر اصغر دادبه،کلمات
بیت المال ادبیات هستند وباید در جای درست مصرف شوند.شما هم الحمدالله در همین مسیر هستید،نگران نباشید!
۳-من هم مثل شما،سالها بامصالح مرتع وآّبخیز داری؛از جمله شن وماسه،دشت وبیابان ،سنگ وسخره و…انس والفت داشته ام و به همین خاطر هم خیلی نمی توانم از بیت المال ادبیات خوب استفاده کنم واز این بابت، از ساحت صاحبان این بیت المال،طلب مغفرت دارم!
۴-مصالح ساختمانی شما همواره مرغوب ،دستپخت شما همیشه چشم نوازوتوام باکولاک باد!
۵-از لطف ،نظرات وهمکاری شما بسیار سپاسگزارم.
۶-سلام مارا به همه دوستان و فامیلهای دور ونزدیک واهالی با صفای محمود آباد برسانید.
سلام.وصیت نامه ای جالب و در عین حال پر معنی و مفهوم.
“قبر مرا نیم متر کمتر عمیق کنید تا پنجاه سانت به خدا نزدیکتر باشم.
بعد از مرگم، انگشتهای مرا به رایگان در اختیار اداره انگشتنگاری قرار دهید.
به پزشک قانونی بگویید روح مرا کالبدشکافی کند، من به آن مشکوکم!
ورثه حق دارند با طلبکاران من کتک کاری کنند.
عبور هرگونه کابل برق، تلفن، لوله آب یا گاز از داخل گور اینجانب اکیدا ممنوع است.
بر قبر من پنجره بگذارید تا هنگام دلتنگی، گورستان را تماشا کنم.
کارت شناسایی مرا لای کفنم بگذارید، شاید آنجا هم نیاز باشد!
مواظب باشید به تابوت من آگهی تبلیغاتی نچسبانند!
روی تابوت و کفن من بنویسید: این عاقبت کسی است که زگهواره تا گور دانش بجست.
دوست ندارم مردم قبرم را لگدمال کنند. در چمنزار خاکم کنید!
کسانی که زیر تابوت مرا میگیرند، باید هم قد باشند.
شماره تلفن گورستان و شماره قبر مرا به طلبکاران ندهید.
گواهینامه رانندگیم را به یک آدم مستحق بدهید، ثواب دارد!
در مجلس ختم من گاز اشکآور پخش کنید تا همه به گریه بیفتند.
از اینکه نمیتوانم در مجلس ختم خودم حضوریابم قبلا پوزش میطلبم.”
وصیت نامه حسین پناهی
با سلام ، خسته نباشید و عرض ادب خدمت مدیریت محترم سایت
“جناب آقای محمد ولی سهرابی عزیز”
از روز اول آشنایی بنده با این سایت موضوع شباهت بنده با عکس شهید مرحوم عالیقدر در سمت راست صفحه ، ذهنم را درگیر کرده از جنابعالی خواهشمندم ، در صورت امکان بیو گرافی شهید مذکور را برایم در چند خط با نگارش شیوایتان مزین فرمائید.
شاید باورتان نشود،شباهت خیلی زیادی به بنده و برادرم دارد،از طرفی نیز چون بابا بزرگم (مرحوم محمد حسین واحدی) پسوند اسمرود داشت، ولی در روستای خوشنامه اسکان گزیده ، بعد از آب گل در آمدن بچه هاش به تهران مهاجرت نمودند،شک ندارم یه نسبت فامیلی باهم داریم.
به امید گوشه چشمی شهداء به همه مومنون ، مومنات ،حق یاورتان/
سلام جناب آقای صفری
عکس مورد نظر،مربوط به شهید محرم اسدیان است،عکس وسط،شهید نجف اللهیاری وعکس سوم،شهید صیقت سهرابی.
درضمن،بیوگرافی شهید اسدیان وشهید سهرابی در بخش”شهدای اسمرود “آمده وزندگی نامه شهید اللهیاری هم در دست تدوین است.
پسوند اسمرودبابابزرگ مرحوم شما هم معمائی است که باید از بزرگان وریش سفیدان اسمرود وخوشنامه بپرسیم .شما هم پیگیر باشید ومارا هم مطلع کنید. البته بدون پسوند اسمرود هم مابا خیلی از محمود آبادیهای عزیز،از جمله آقایان صفری،فامیل هستیم،پسوند اسمرود هم این خویشاوندی را مستحکمتر وگسترده تر می کند . موفق باشید.
سلام. پنجم اسفند – روز مهندس بر تمام مهندسان ایران زمین، خصوصا مهندسان خطه اسمرود مبارک باد
====================
سلام.من هم منتظر بودم که امسال کسی به ما این روزراتبریک بگوید،که زحمتش افتاد گردن شما. بر شما هم مبارک.
———————
سلام حد اقل خودمان که می توانیم خودمان را تحویل بگیریم
سلام.تنها عیبش این است که خود تحویل گیری رسید ندارد!
ده فرمان آزاد مردی
===================
۱- هیچگاه هیچ چیز را یقین مپندار.
۲- زنهار مپندار که کوشش برای پوشاندن حقیقت کاری بجاست، زیرا بی تردید حقیقت از پرده برون خواهد افتاد.
۳- هرگز در پی آن مباش که این اندیشه را که بی تردید کامیاب خواهی شد، فرو خوابانی.
۴- هرگاه با مانعی، حتی از جانب همسر یا فرزندت، روبرو شدی بکوش تا با دلیل و نه با آمریت (authority)، بر آن پیروز شوی؛ زیرا پیروزی براساس آمریت خواب و خیال است و فریب.
۵- برای آمریت دیگران حرمت قائل مباش، زیرا همیشه آمریت های متضاد وجود دارند.
۶- برای از بین بردن عقیده هایی که به نظرت مهلک می رسند، به قدرت دست میاز؛ زیرا اگر چنین کنی آن عقیده ها تو را از میان خواهند برد.
۷- از داشتن عقیده ای مخالف عقاید عموم بیمناک مباش، زیرا هر عقیده ای که امروز مورد قبول است زمانی مخالف عقیدۀ عموم بوده است.
۸- از مخالفت هوشیارانه بیشتر محظوظ شو تا از موافقت منفعلانه، زیرا اگر به هوشیاری چنانکه باید ارج بگذاری آن مخالفت به همداستانی عمیقتری خواهد انجامید تا این موافقت.
۹- در حد وسواس جانبدار حقیقت باش، حتی اگر حقیقت موجب زحمت باشد؛ زیرا کوشش تو برای پوشاندن آن بیشتر موجب زحمت خواهد بود.
۱۰- بر خوشبختی کسانی که در بهشت دیوانگان بسر میبرند، رشک مبر؛ زیرا که این زندگی را خوشبختی پنداشتن خود نشانۀ دیوانگی است.
مجلۀ نیویورک تایمز – دسامبر ۱۹۵۱(به نقل از کتاب زندگینامۀ برتراند راسل به قلم خودش).اندیش ترجمۀ احمد بیرشک
گوسفندان میدانند که چوپان دوستشان دارد,اما نمیدانند چوپان دوست صمیمی قصاب است,داستان عجیبی است!
هنگام خزان
———–
خیزیدو خز آرید که هنگام خزان است یارانه نگیرید که دولت نگران است
کفگیر ته دیگ زده دولت تدبیر باد بدی از جانب صندوق وزان است
دخل همه را کرده طرف خرج عطینا این کار زموجودی صندوق عیان است
فیکس است حقوق من وتو در همه سال نرخ همه اجناس ولی در نوسان است
آن چیز که مفت است فقط جان من وتوست حتی پف فیل وپفک و چیپس گران است
یارانه نگیرید اگر چند بمیریذ در روز جزا اجر همه باغ جنان است
از فرط نخوردن چه کسی مرده پدرجان؟ دانید نخوردن چقدر پر هیجان است ؟
یارانه نگیرید که چرک کف دست استچرکی که پر از میکرب و آسیب وزیان است
این چرک ولی بهر فلانی شده نعمت بابک همه جا در پی این چرک روان است
طی دو سه سالی شده در چرک شناور دارایی او گنده تر از حدس وگمان است
یارانه نگیرید اگر طالب فیضید این فیض نه آن ناصر با نام ونشان است
از سوژه اگر تا به سحر شعر بگویم از نوک قلم قافیه چون سیل روان است
جاوید ولیکن بکش ان زیپ دهان را چیزی که عین است چه حاجت به بیان است
القصه که یارانه نگیرید ز دولت چون عامل آلزایمر وفتق وسرطان است
———————-
از شاعر گمنام.
سلام.چند روز قبل پرونده ای در شهرستان گیوی داشتم موقع برگشتن از ان شهر مناظری دیدم که حقیقتا مسحور کننده بود. به تعبیر سعدی:”برگ درختان سبز در نظر هوشیار هر ورقش دفتریست معرفت کردگار”به ناگاه با دیدن ا ین مناظر بکر خدادادی یاد این شعر زیبای ترکی زنده یاد دکتر حسن احمدی گیوی افتادم:
——————————–
چخماز کیوی نین گوللی چیچکلی باغی یاددان
یاشیل چمنی آرخی چایی چایلاغی یاددان
آغلار بولودی گویده ، گولش غنچه سی یئرده
مشرقدن اسن سلّمی آخشام چاغی یاددان
البرزون اوزون زنجیره سیندن ساوالان تک
اول قارلی وقارلی عجمی آق داغی یاددان
گورکملی ، سویملی هروون با غی بهاری
دورت بیر یانی نین لاله لری ، زانباغی یاددان
حاجت بولاغی ، کورپی باشی ، نور علی چایی
قازلار کوچه سی ، قئزباخانی ، اونداغی یاددان
گؤی یال ، قوشا داش ، داشلی یاماش ، کورپی بولاغی
رستم داشی ، بهمن دره سی ، خان باغی یاددان
باش داندارالار، تندیرهلر، گؤی بیره وانلار
چشمه ، کوله سر ، دؤز کیوی نین اویناغی یاددان
جنگل یولی ، هریان ساری ، آغ ، قرمزی گل لر
گوی دؤش لری ، باش گوی ده آغاجی ، داغی یاددان
عمرون یازی او الکه ده گئچدی ، نئجه گئتسین
ازنو چمنی ، ازنو باغی ، ازنو داغی یاددان
یاددان نئجه چئخسین ؟ آنا یوردوم دی چئیخانماز
حرمت لی آقامین ، آنامین توپراغی یاددان
شانلی آقامین قامتی ، تقواسی کمالی
قرآن سسی ، ائل قایغو لوغی ، آنّاغی یاددان
مرحوم آنامین ، بوی بوخونی ، حجبی ، صفاسی
باش دا چادرا ، ئوزده اولان یاشماغی یاددان
املیک قوزی ، شیطان چپیش ، آغ توخلی ، کهر دای
کیشنر آتی ، شلّی چاپاغان ، دایلاغی یاددان
جیران کیمی ، گل اوزلی ، آلاگؤزلی گؤزل لر
ئوزده قارا تل ، قول دا گؤزل قولباغی یاددان
گؤرکملی جاوان لار، ئوزی نورلی قوجا کیشیلر
مشد آغ دده نین صب لر آذان وئرماغی یاددان
تقوالی ، درین شس لی ، شرف لی ، علمانین
تسبیحی ، عباسی ، قباسی ، باشماغی یاددان
سان گئچمه ده دیر خاطره لر ، خاطره قارشی
قئز قاچما ، کبین کسمه ، چوئوش بایداغی یاددان
ایستکلی همانین آناسین گؤرمهمیش آلماخ
بگ چئخما ، گلین گلمه ، دو آخ قاپماغی یاددان
قلبور کیمی خاطر، الییر گئچمیشی ، صاف لار
گئتمز له ، گئدهر ، جمله سئنخ سالخاغی یاددان
یاددان چئخری یونکی بیلیک لر، ولی چئخماز
اورگشدیگیمز زادلار اوشاخلئق چاغی یاددان
اؤ اؤچی که اؤلاردی آزاد کهلیگی چؤل ده
تئز گئتدی تفنگی ، دوزاغی ، چاخماغی یاددان
اما اؤزین اؤز نوعینه وقف ایلیهن انسان
ممکن دگیل ایل لر اوزونی چئخماغی یاددان
دوغما وطنیم دیر ، عزیز اؤلکهم منیم ایران
گئتمز داغی ، داشی ، اوجاسی ، آلجاغی یاددان
آذربایجان توپراغی روحیم دی جانیم دی
چئخماز گئجه ، گوندوز اؤ گؤزل توپراغی یاددان
گؤز قئزدیرارام چون ، یوخودا ، تبریزی گؤررم
گئتمز ، بازاری ، ارگی ، گلستان باغی یاددان
آلتی ایله ، آلتی له لیسانس آلدیغیم اؤردا
دانشکدهیه ، مدرسهیه قاچماغی یاددان
سؤز شهریارین ، شوقیله اوّل گونی گؤرماخ
ارژنگایله فرهنگین آتی ، قولچاغی یاددان
هر نه حسنین چئخسا یادین دا چئخا بیلمز
خلخالئمیزین باغی ، چایی ، چایلاغی یاددان”.
==========================================
روحش شاد
درگذشت استاد محمدرضا لطفی پدر تار ایران را به تمام ایرانیان و هنر دوستان تسلیت عرض می کنم.
جهان مرد از او ، او نمرد از جهان
——————————-
آری باز هم دیر رسیدیم این رسم دیرینه جماعت ایران است چهلمین روز درگذشت خواجه پاریز استاد المورخین پیر تاریخ ایران و کرمان و سیرجان طرفه العینی رسید به تعبیر خیام :”وین قافله عمر عجب میگذرد” ولیکن به تعبیر رودکی:”مرد مرادی نه همانا که مرد مرگ چنین خواجه نه کاری است خرد”حقیقتا از کجا شروع کنم؟پیری که حقا وانصافا حق تاریخ را ادا کرد اما ایا تاریخ خواهد توانست حق این نادره دوران را ادا نماید؟ به تعبیر جناب اقای علیرضا خانی سر دبیر محترم روزنامه اطلاعات سیمای جمهوری اسلامی ایران به اندازه پرورش کدوی ۳۰۰ کیلو گرمی در تایلند به درگذشت این معلم فرزانه تاریخ نپرداخت!!!مگر ما چند نفر مثل باستانی داشتیم و داریم؟
اری از اهالی تاریخ بود مجیز هیچ حاکمی نبود و به تعبیر منظوم استاد عبد الکریم تمنا هروی(شاعر افغانستاتی):”گه ز مظلوم می نمود دفاع گاه گفتی ز ظالم تاریخ”از سیر تا پیاز تاریخ ایران و بالاخص کرمان و سیرجان را میدانست و به قول خودش:”همزاد اطلاعات بود-۱۳۰۴(ه-ش)”.و باز به تعبیر خودش که گفته بود :”مردم برای مدح و قدح من اورده اند که او سه پادشاه(احمد شاه-رضاشاه و محمد رضا شاه)را در عمر خود تجربه کرده است”!نکته ای که در مورد او کمتر گفته شد هنر طنز فاخر او بود.حقیر چون دستی از دور بر اتش فروزان و تاثیر گذار طنز دارم همیشه مسحور و مفتون این جنبه از شخصیت ایشان می شدم** و زمانی که به تعبیر خودش نوشته های “پنجه کلاغی” او را در طنز تاریخی او مطالعه میکردم واقعا از خود بی خود میشدم نوشته های او را ببینید:اولین مقاله:”تقصیر با مردان است نه زنان”اولین کتاب:”پیغمبر دزدان”(شرح طنز گونه نامه های شیخ محمد حسن زیدابادی) وسایر کتابهایش:۱-کاسه کوزه تمدن۲-گرگ پالان دیده۳-هشت الهفت۴-یادبود من۵-اژدهای هفت سر و …واقعا طنز از سراپای اثارش می بارید کافی بود جمله اول نوشته اش را می خواندی قطعا تا تای تمت نوشته اش را همراهی میکردی!باز به تعبیر خودش:”ای وقت تو خوش که وقت ما می کردی خوش” چه بد رفتار کردند با تو منظورم با زنشتگی اجباریش در سال ۱۳۸۷ از دانشگاه تهران بود ولی چه خوش جواب دادی:”من خود این واقعه را می طلبیدم همه عمر که قفس بشکند و مرغ به پرواز اید”اری با این کار تاریخ ایران را بازنشست کردند و به این شعر صحه گذاشتند که:”ملتی دردمند و در به در است کو ز تاریخ خویش بی خبر است”در فراقت به شعر حسن اجتهادی استشهاد می کنم:”ای دف زن دل قلندری کن ناهید فدای مشتری کن ای عطر عزیز باستانی در محفل ما معطری کن بازار هنر کنون کساد است فکری تو به حال مشتری کن”ای کاش برسیم به جایی که قدر عالمان و دانشمندان خود را نه بعد از رفتنشان و نه در شعار بلکه در عمل بدانیم بفهمیم.
====================================
با تشکر از مطلب ارسالی ،واشاره به نکته مهم وبارز پیر پاریز -یعنی طنز نهفته در آثار استاد کم نظیر تاریخ معاصر،جهت اطلاع، عرض می کنم که بنده از اواخر سال۸۹، با مطالعه وبرسی۱۰ اثر از حدود ۶۰ اثر مرحوم باستانی،مجموعه ای از طنزهای ایشان را گرد آوری کرده ام که بخش کوتاهی از این مجموعه ان شاءالله در روزنامه اطلاعات منتشر خواهد شد وپس از بررسی تمام آثار نظم ونثر استاد باستانی پاریزی، این مجموعه در آینده به لطف خدا،به صورت کتابی جامع به دوستداران پیر تاریخ ایران عرضه خواهد شد.
————————————–
بن بست!
=========
پیرمردی تنها و ضعیف در آمریکا زندگی می کرد.او بسیار فرتوت و ناتوان بود و می خواست زمین چند هکتاری خود را شخم بزند اما توانایی آن را نداشت.
نامه ایی به تنها پسرش در زندان نوشت.
نوشت: “پسرم ، تنها و ناتوانم؛ می خواهم زمین چند هکتاری ام را شخم بزنم اما تواناییش را ندارم ،تو هم که در زندان هستی؛ کاش اینجا بودی و می توانستی به من کمک کنی!”
پسر در پاسخ نامه ایی کوتاه نوشت: “پدرم ، محض رضای خدا آن زمین را شخم نزن.من آنجا اسلحه پنهان کرده ام.”
فردای آن روز انبوهی از ماموران پلیس به آنجا رفته و شروع به کندن زمین برای یافتن اسلحه نمودند ، اما اسلحه ایی پیدا نکردند.
پدر در نامه کوتاهی نوشت:” اینجا چه خبره؟!”
پسر در پاسخ نوشت : “پدرم برو و با خیال راحت در آنجا سیب زمینی بکار! از این زندان این تنها کمکی بود که می توانستم برایت انجام دهم.”
«برای انسان های بزرگ بن بستی وجود ندارد.
آنها یا راهی خواهند یافت، یا راهی خواهند ساخت!»
سلام اقای سهرابی؛ من به طور اتفاقی باسایتتون اشنا شدم،خودم پسوند” سوران” دارم واصالتا سورانیم، لطفا از دانش اموختگان روستای ما هم اطلاعاتی تو سایتتتون قرار بدین> امیدوارم یه روزم سایتی واسه روستای ما تشکیل بشه. ارزوی موفقیت و کامیابی روز افزون براتون دارم.
سلام خانم عظیمی.خوشحالیم که با سایت “www.aftabasmarod. ir” یا سایت “آفتاب اسمرود” آشنا شده اید.اهالی محترم سوران و همه روستاهای همجوار، سالهاست با صلح وصفا در غم وشادی هم شریک هستند واین صمیمیت با وجود اینکه با کوچ بیشتر اهالی این روستا ها،جمعیت به حد اقل رسیده است، همچنان ادامه دارد ونمونه عینی آن حضور اهالی با صفای سوران در یادواره پنجم شهدای اسمرود بود که یادی هم از دو شهید بزگوار سوران شد.
در باره اطلاعات دانش آموختگان سوران باید دوستانی مثل شما همت کنند واطلاعات جامع به ما بدهند ومن هم در توان ،برای نشر در سایت اقدام خواهم کرد.یکی از دانش آموختگان سوران، دوست دانشمند ما ،احتمالا فامیل عزیزشماو از افتخارات سوران؛جناب آقای دکتر نور الدین عظیمی سوران ،از اساتید محترم وباسواد دانشگاه است که هر کجا هست خدایا به سلامت دارش.از لطف شما سپاسگزارم.
سلام.اواخر خرداد هر سال کوچ غمبار متفکر شهید معلم واقعی انقلاب اندیشمند اندیشناک شاگرد واقعی مکتب علی دکتر علی شریعتی و دو روز بعد از ان شهادت جانسوز مالک اشتر جبهه های جنگ تحمیلی دکتر مصطفی چمران است.بر خود فرض میدانیم شهادت این ستونهای جنگ و انقلاب را به تمام ازادیخواهان عالم تسلیت بگوییم.روحشان شاد و راهشان پر رهرو باد.
هرگز ناامید نشوید
—————–
آنهایی که باختند ، آنهایی بودند که ناامید شدند. »و به همین خاطر هست که در منابع روایی و دینی “قنوط”(یاس از رحمت الهی) از مصادیق معاصی کبیره محسوب شده و از نشانه های کافران هست.:”لا ییاسوا من روح الله الا القوم الکافرین”و به تعبیر سعدی -علیه الرحمه:
“در نو میدی بسی امید است
پایان شب سیه سپید است”
امیدوار و با نشاط باشید.
سلام اقای سهرابی؛ دکتر نور الدین عظیمی عموی بنده هستن، ممنون که ازشون نام بردین منم به نوبه خودم سعی میکنم تا اون جا که در توانم هست در مورد دانش اموختگان روستامون اطلاعاتی روجمع اوری کنم و در اختیارتون قرار بدم. ممنون میشم اگه اسامی شونو تو سایتتون قرار بدین. ارزوی موفقیت روزافزون براتون دارم.
سلام.ضمن تبریک ایام ارزشمند ماه مبارک رمضان بر عاشقان دلسوخته اش ،با شعری ملکوتی از حضرت مولانا به پیشوازش می رویم:
این دهان بستی دهانی باز شد
کو خورندهٔ لقمههای راز شد
:
لب فروبند از طعام و از شراب
سوی خوان آسمانی کن شتاب
:
گر تو این انبان ز نان خالی کنی
پر ز گوهرهای اجلالی کنی
:
طفل جان از شیر شیطان باز کن
بعد از آنش با ملک انباز کن
:
چند خوردی چرب و شیرین از طعام
امتحان کن چند روزی در صیام
چند شبها خواب را گشتی اسیر
یک شبی بیدار شو دولت بگیر
هرچه هستی، باش
_______________
با تو ام
ای لنگر تسکین!
ای تکانهای دل!
ای آرامش ساحل!
با تو ام
ای نور!
ای منشور!
ای تمام طیفهای آفتابی!
ای کبود ارغوانی!
ای بنفشابی!
با تو ام ای شور، ای دلشورهی شیرین!
با تو ام
ای شادی غمگین!
با تو ام
ای غم!
غم مبهم!
ای نمی دانم!
هرچه هستی باش!
ای کاش…
نه، جز اینم آرزویی نیست:
هرچه هستی باش!
اما باش!
قیصر امین پور.
سلام:«گویند زاغ سیصد سال بزید و گاه سالش از این قدر نیز بگذرد…. عقاب را سال عمر، سی بیش نباشد.» «خواصّ الحیوان»
گشت غمناک دل و جان عقاب
چو ازو دور شد ایام شباب
دید کش دور به انجام رسید
آفتابش به لب بام رسید
باید از هستی دل بر گیرد
ره سوی کشور دیگر گیرد
خواست تا چاره ی ناچار کند
دارویی جوید و در کار کند
صبحگاهی ز پی چاره ی کار
گشت بر باد سبک سیر سوار
گله کاهنگ چرا داشت به دشت
ناگه از وحشت پر ولوله گشت
وان شبان، بیم زده، دل نگران
شد پی بره ی نوزاد دوان
کبک، در دامن خاری آویخت
مار پیچید و به سوراخ گریخت
آهو استاد و نگه کرد و رمید
دشت را خط غباری بکشید
لیک صیاد سر دیگر داشت
صید را فارغ و آزاد گذاشت
چاره ی مرگ، نه کاریست حقیر
زنده را دل نشود از جان سیر
صید هر روزه به چنگ آمد زود
مگر آن روز که صیاد نبود
آشیان داشت بر آن دامن دشت
زاغکی زشت و بد اندام و پلشت
سنگ ها از کف طفلان خورده
جان ز صد گونه بلا در برده
سال ها زیسته افزون ز شمار
شکم آکنده ز گند و مردار
بر سر شاخ ورا دید عقاب
ز آسمان سوی زمین شد به شتاب
گفت که ای دیده ز ما بس بیداد
با تو امروز مرا کار افتاد
مشکلی دارم اگر بگشایی
بکنم آن چه تو می فرمایی
گفت ما بنده ی در گاه توییم
تا که هستیم هوا خواه توییم
بنده آماده بود، فرمان چیست ؟
جان به راه تو سپارم، جان چیست ؟
دل ، چو در خدمت تو شاد کنم
ننگم آید که ز جان یاد کنم
این همه گفت ولی با دل خویش
گفت و گویی دگر آورد به پیش
کاین ستمکار قوی پنجه، کنون
از نیاز است چنین زار و زبون
لیک ناگه چو غضبناک شود
زو حساب من و جان پاک شود
دوستی را چو نباشد بنیاد
حزم را باید از دست نداد
در دل خویش چو این رای گزید
پر زد و دور ترک جای گزید
زار و افسرده چنین گفت عقاب
که مرا عمر، حبابی است بر آب
راست است این که مرا تیز پر است
لیک پرواز زمان تیز تر است
من گذشتم به شتاب از در و دشت
به شتاب ایام از من بگذشت
گر چه از عمر، دل سیری نیست
مرگ می آید و تدبیری نیست
من و این شه پر و این شوکت و جاه
عمرم از چیست بدین حد کوتاه؟
تو بدین قامت و بال ناساز
به چه فن یافته ای عمر دراز ؟
پدرم نیز به تو دست نیافت
تا به منزلگه جاوید شتافت
لیک هنگام دم باز پسین
چون تو بر شاخ شدی جایگزین
از سر حسرت با من فرمود
کاین همان زاغ پلید است که بود
عمر من نیز به یغما رفته است
یک گل از صد گل تو نشکفته است
چیست سرمایه ی این عمر دراز ؟
رازی این جاست، تو بگشا این راز
زاغ گفت ار تو در این تدبیری
عهد کن تا سخنم بپذیری
عمرتان گر که پذیرد کم و کاست
دگری را چه گنه ؟ کاین ز شماست
ز آسمان هیچ نیایید فرود
آخر از این همه پرواز چه سود ؟
پدر من که پس از سیصد و اند
کان اندرز بد و دانش و پند
بارها گفت که برچرخ اثیر
بادها راست فراوان تاثیر
بادها کز زبر خاک وزند
تن و جان را نرسانند گزند
هر چه از خاک، شوی بالاتر
باد را بیش گزندست و ضرر
تا بدانجا که بر اوج افلاک
آیت مرگ بود، پیک هلاک
ما از آن، سال بسی یافته ایم
کز بلندی، رخ برتافته ایم
زاغ را میل کند دل به نشیب
عمر بسیارش ار گشته نصیب
دیگر این خاصیت مردار است
عمر مردار خوران بسیار است
گند و مردار بهین درمان ست
چاره ی رنج تو زان آسان ست
خیز و زین بیش، ره چرخ مپوی
طعمه ی خویش بر افلاک مجوی
ناودان ، جایگهی سخت نکوست
به از آن کنج حیاط و لب جوست
من که صد نکته ی نیکو دانم
راه هر برزن و هر کو دانم
خانه، اندر پس باغی دارم
واندر آن گوشه سراغی دارم
خوان گسترده الوانی هست
خوردنی های فراوانی هست
آن چه زان زاغ چنین داد سراغ
گندزاری بود اندر پس باغ
بوی بد، رفته از آن تا ره دور
معدن پشه، مقام زنبور
نفرتش گشته بلای دل و جان
سوزش و کوری دو دیده از آن
آن دو همراه رسیدند از راه
زاغ بر سفره ی خود کرد نگاه
گفت خوانی که چنین الوان ست
لایق محضر این مهمان ست
می کنم شکر که درویش نیم
خجل از ما حضر خویش نیم
گفت و بشنود و بخورد از آن گند
تا بیاموزد از او مهمان پند
عمر در اوج فلک برده به سر
دم زده در نفس باد سحر
ابر را دیده به زیر پر خویش
حیوان را همه فرمانبر خویش
بارها آمده شادان ز سفر
به رهش بسته فلک طاق ظفر
سینه ی کبک و تذرو و تیهو
تازه و گرم شده طعمه ی او
اینک افتاده بر این لاشه و گند
باید از زاغ بیاموزد پند
بوی گندش دل و جان تافته بود
حال بیماری دق یافته بود
دلش از نفرت و بیزاری، ریش
گیج شد، بست دمی دیده ی خویش
یادش آمد که بر آن اوج سپهر
هست پیروزی و زیبایی و مهر
فر و آزادی و فتح و ظفرست
نفس خرم باد سحرست
دیده بگشود، به هر سو نگریست
دید گردش اثری زین ها نیست
آن چه بود از همه سو خواری بود
وحشت و نفرب و بیزاری بود
بال بر هم زد و بر جست از جا
گفت که ای یار ببخشای مرا
سال ها باش و بدین عیش بناز
تو و مردار تو و عمر دراز
من نیم در خور این مهمانی
گند و مردار تو را ارزانی
گر در اوج فلکم باید مرد
عمر در گند به سر نتوان برد
شهپر شاه هوا ، اوج گرفت
زاغ را دیده بر او مانده شگفت
سوی بالا شد و بالاتر شد
راست با مهر فلک ، همسر شد
لحظه ای چند بر این لوح کبود
نقطه ای بود و سپس هیچ نبود..
——————————
(دکتر پرویز ناتل خانلری).
آتش بس قلمها
============
سلام.افغانستان بر خلاف اختلافات دیرینه داخلی و فضای جنگ و اشوب مهد تولد شاعران خوش فکر هم بوده است خواندن این شعر شاید بتواند کمی ادعای ما را اثبات کند و اینک ان شعر:”
=============================
خدا کند انگورها برسند
جهان مست شود
تلوتلو بخورند خیابانها
به شانهی هم بزنند
رئیسجمهورها و گداها
مرزها مست شوند
و محمّد علی بعد از ۱۷ سال مادرش را ببیند
و آمنه بعد از ۱۷ سال، کودکش را لمس کند .
خدا کند انگورها برسند
آمو زیباترین پسرانش را بالا بیاورد هندوکش دخترانش را آزاد کند .
برای لحظهای
تفنگها یادشان برود دریدن را
کاردها یادشان برود
بریدن را
قلمها آتش را
آتشبس بنویسند .
.
.
.
.
——————–
“شعر از شاعر افغان الیاس علوى
سلام.ضمن ارزوی قبولی طاعات و عبادتات همه سروران گرانقدر و تسلیت ایام شهادت تمثال عدالت و کرم و جود و تهنیت لیالی ارزشمند قدر با شعری ملکوتی از حضرت مولانا به استقبال این ایام عزیز رفته امیدواریم همه دوستان شبهای قدر پر برکتی داشته باشند.ان شا االله.
================================
تاصورت پیوند جهان بود علی بود
تا نقش زمین بود و زمان بود علی بود
آن قلعه گشایی که در قلعه ی خیبر
برکند به یک حمله و بگشود علی بود
آن گرد سرافراز که اندر ره اسلام
تا کار نشد راست نیاسود ، علی بود
شاهی که ولی بود و وصی بود علی بود
سلطان سخا و کرم و جود علی بود
آن شیر دلاور که برای طمع نفس
بر خوان جهان پنجه نیالود ، علی بود
سر دو جهان جمله ز پنهان و ز پیدا
شمس الحق تبریز که بنمود ، علی بود
آن کاشف قرآن که خدا در همه قرآن
صفت عصمت و بستود علی بود
چندان که در آفاق نظر کردم و دیدم
از روی یقین در همه موجود ، علی بود
هم اول و هم آخر و هم ظاهر و باطن
هم عابد و هم معبد و معبود ، علی بود
این کفر نباشد ، سخن کفر نه این است
تا هست علی باشد و تا بود علی بود
———————————
گرگ جان
===========
گفت دانایی که: گرگی خیره سر
هست پنهان در نهاد هر بشر!
لاجرم جاری است پیکاری سترگ
روز و شب، مابین این انسان و گرگ
زور بازو چاره ی این گرگ نیست
صاحب اندیشه داند چاره چیست
ای بسا انسان رنجور پریش
سخت پیچیده گلوی گرگ خویش
وی بسا زور آفرین مرد دلیر
هست در چنگال گرگ خود اسیر
هر که گرگش را در اندازد به خاک
رفته رفته می شود انسان پاک
وآن که با گرگش مدارا می کند
خلق و خوی گرگ پیدا می کند
در جوانی جان گرگت را بگیر!
وای اگر این گرگ گردد با تو پیر
روز پیری، گر که باشی هم چو شیر
ناتوانی در مصاف گرگ پیر
مردمان گر یکدگر را می درند
گرگ هاشان رهنما و رهبرند
اینکه انسان هست این سان دردمند
گرگ ها فرمانروایی می کنند
وآن ستمکاران که با هم محرم اند
گرگ هاشان آشنایان هم اند
گرگ ها همراه و انسان ها غریب
با که باید گفت این حال عجیب؟
===========================
فریدون مشیری
سلام.یکی از فجایع (فجایع جمع کلمه فجیعه و بنا به قولی جمع کلمه فجیع است و من این کلمه را به تعبیر دکتر شفیعی کدکنی عالما عامدا بکار می برم)بزرگی که بعد از انقلاب اسلامی در کشورمان رخ داد بی توجهی در حق “زبان انگلیسی” بود.زبانی که امروزه با دو تلفظ امریکایی و بریتانیایی به اصطلاح عالمگیر شده و زبان بین المللی و جهانی به شمار میرود و طبق تعریف یونسکو از باسواد در سال ۲۰۰۰ میلادی یادگیری زیان انگلیسی یکی از سه شاخص باسواد تلقی شدن یک فرد به شمار میرود.حال سوال این است ما چه کردیم و در کجا قرار داریم؟و چه باید بکنیم؟و چه باید می کردیم؟با تاسف فراوان باید گفت موانع بیشماری بر سر راه اموزش توسعه و تعلیم و تعلم زبان انگلیسی در کشور ما وجود دارد که شرح ماوقع مثنوی را هفتاد من کرده واز حوصله کاربران خارج است.وقتی انسان پای مصاحبه یک یک خبرنگار خارجی با یک چوپان از یک کشور اسیای شرقی و حتی اخیرا کشورهای عربی که لسان عربی را رها کرده و مجدانه در پی یادگیری زبان انگلیسی هستند می نشیند ان وقت حقیقتا احساس تاسف میکند که چرا عضو هیات علمی یک دانشگاه در غیر رشته زبان انگلیسی قادر به معرفی صحیح خود در یک جمله ساده انگلیسی نیست!!!!
وای بر مسولینی که گفتند:”اطلبوا العلم و لو بالصین” یا “اطلبوا العلم ولو بایدی الکافرین” ولی در عمل با اموزش زبان انگلیسی به عنوان زبان “کفر جهانی”مخالفت کردند!!چه کسی تاوان این نابخردیها را که منجر به نابودی و عقب ماندگی نسل جوان نیازمند به یادگیری زبان جهانی انگلیسی خواهد داد؟نظر شخصی بنده این است که حاکمیت بایدهمنوا و هم اواز با سایر ملل در حال ترقی با درک حساسیت مساله و اثار مهم یادگیری زبان انگلیسی بالاخص برای نسل جوان به تعبیر پروفسور پرویز بیرجندی با “اموزش صحیح” زبان انگلیسی و بهره گیری از اخرین متدهای ارائه شده از طرف متخصصین این رشته فاصله خود با قافله بشریت کم و کمتر کند.به امید ان روز.
سلام.در ضرورت آموزش هر زبان_بخصوص زبان انگلیسی شکی نیست.ولی آنگونه که شما کاسه کوسه هارا سر مسئولین و… شکسته اید،نیست.زبان انگلیسی همچون عربی زبان مادری وپدری ایرانیها نیست که همه بتوانند بدون تلاش ودرد سر،آموزش ببینند.آنکه را طاووس باید،جور هندوستان کشد.برای تسلط بر هر زبانی،علاوه بر آموزشهای رسمی،تلاش فردی بیشترین نقش را دارد که خوشبختانه در هر کوی وبرزنی،با پرداخت مبلغی پول بی زبان،امکان آموزش تا سطح تافل و… مهیاست.با شما هم عقیده ام که انگلیسی یکی از زبانهای زنده دنیاست وزبان اول علم وباید دانشگاهیان ما جهت ارتباط با علوم جدید،با این زبان آشنائی کامل داشته باشند.البته بر خلاف نظر شما،زبان شیرینی نیست!بلکه فارسی شکر است وترکی هنر وبقیه چرت وپرت!!
نمیخواهم بمیرم، با که باید گفت؟ کجا باید صدا سر داد؟
تنم در تار و پود عشق انسانهای خوب و نازنین بسته است.
دلم با صد هزاران رشته با این خلق با این مهر با این ماه با این خاک با این آب…پیوسته است.
مردا از زنده ماندن، امتداد خورد و خوابم نیست.
توان دیدن دنیای ره گم کرده در رنج و عذابم نیست.
هوای همنشینی با گل و سازو شرابم نیست.
جهان بیمار و رنجور است. دو روزی را که بر بالین این بیمار باید زیست،
اگر دردی ز جانش برندارم ناجوانمری است.
نمیخواهم بمیرم تا محبت را به انسان ها بیاموزم، بمانم تا عدالت را برافروزم.
بیفروزم خرد را، مهر را،
تا جاودان بر تخت بنشانم. به پیش پای فرداهای بهتر گل برافشانم. چه فردایی، چه دنیایی!
جهان سر شار از عشق و گل و موسیقی و نور است…
نمیخواهم بمیرم، ای خدا! ای آسمان! ای شب!
نمیخواهم، نمیخواهم، نمیخواهم،
مگر زور است؟
============
فریدون مشیری
طفلی به نام شادی،
دیریست گمشده ست
با چشمهای روشن ِ براق
با گیسویی بلند به بالای آرزو
هرکس از او نشانی دارد
ما را کند خبر
این هم نشان ما
یک سو خلیج فارس
سوی دگر خزر…!
محمدرضا شفیعی کدکنی.
اگر سهراب سپهری در زمان ما دانشجو بود
===================================
اهل دانشگاهم
رشته ام علافیست
جیبهایم خالیست
پدری دارم حسرتش یک شب خواب
دوستانی همه از دم ناباب
و خدایی که مرا کرده جواب
اهل دانشگاهم قبله ام استاد است
جانمازم نمره
خوب می دانم سهم اینده من بیکاریست
من نمی دانم که چرا می گویند
مرد تاجر خوب است و یا مهندس بیکار
و چرا در وسط سفره ما مدرک نیست
چشمها را با ید شست جور دیگر باید دید
با ید از مردم دانا ترسید
باید از قیمت دانش نالید
وبه انها فهماند
که من اینجا فهم را فهمیدم
من به گور پدر علم و هنر خندیدم
مردی با نردبان به باغی میرفت تا میوه بدزدد صاحب باغ برسید و گفت: در باغ من چکار داری گفت: نردبان می فروشم گفت نردبان در باغ من میفروشی؟گفت نردبان از آن من است،هر کجا که بخواهم میفروشم.
عبید زاکانی
“مولوی” دیوان شمس / غزل شمارۀ ۱۵۹۸
————————————-
ای خوشا روزا که ما معشوق را مهمان کنیم
دیده از روی نگارینش نگارستان کنیم
گر ز داغ هجر او دردی است در دلهای ما
ز آفتاب روی او آن درد را درمان کنیم
چون به دست ما سپارد زلف مشک افشان خویش
پیش مشک افشان او شاید که جان قربان کنیم
آن سر زلفش که بازی می کند از باد عشق
میل دارد تا که ما دل را در او پیچان کنیم
او به آزار دل ما هر چه خواهد آن کند
ما به فرمان دل او هر چه گوید آن کنیم
این کنیم و صد چنین و منتش بر جان ماست
جان و دل خدمت دهیم و خدمت سلطان کنیم
آفتاب رحمتش در خاک ما درتافتهست
ذرههای خاک خود را پیش او رقصان کنیم
ذرههای تیره را در نور او روشن کنیم
چشمهای خیره را در روی او تابان کنیم
چوب خشک جسم ما را کو به مانند عصاست
در کف موسی عشقش معجز ثعبان کنیم
گر عجبهای جهان حیران شود در ما رواست
کاین چنین فرعون را ما موسی عمران کنیم
مولوی » دیوان شمس غزل شمارۀ ۱۵۹۸
ای خوشا روزا که ما معشوق را مهمان کنیم
دیده از روی نگارینش نگارستان کنیم
گر ز داغ هجر او دردی است در دلهای ما
ز آفتاب روی او آن درد را درمان کنیم
چون به دست ما سپارد زلف مشک افشان خویش
پیش مشک افشان او شاید که جان قربان کنیم
آن سر زلفش که بازی می کند از باد عشق
میل دارد تا که ما دل را در او پیچان کنیم
او به آزار دل ما هر چه خواهد آن کند
ما به فرمان دل او هر چه گوید آن کنیم
این کنیم و صد چنین و منتش بر جان ماست
جان و دل خدمت دهیم و خدمت سلطان کنیم
آفتاب رحمتش در خاک ما درتافتهست
ذرههای خاک خود را پیش او رقصان کنیم
ذرههای تیره را در نور او روشن کنیم
چشمهای خیره را در روی او تابان کنیم
چوب خشک جسم ما را کو به مانند عصاست
در کف موسی عشقش معجز ثعبان کنیم
گر عجبهای جهان حیران شود در ما رواست
کاین چنین فرعون را ما موسی عمران کنیم
نیمهای گفتیم و باقی نیم کاران بو برند
یا برای روز پنهان نیمه را پنهان کنیم.
نیمهای گفتیم و باقی نیم کاران بو برند
یا برای روز پنهان نیمه را پنهان کنیم.
…باید مرد!!
===================
ﻋﻤﺮ ﻋﻘﺎﺏ ۷۰ ﺳﺎﻝ ﺍﺳﺖ ﻭﻟﯽ ﺑﻪ ۴۰ ﮐﻪ ﺭﺳﯿﺪ
ﭼﻨﮕﺎﻝ ﻫﺎﯾﺶ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪﻩ ﻭﺍﻧﻌﻄﺎﻑ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﻃﻌﻤﻪ ﺭﺍ
ﺩﯾﮕﺮ ﻧﺪﺍﺭﺩ .. ﻧﻮﮎ ﺗﯿﺰﺵ ﮐﻨﺪﻭ ﺑﻠﻨﺪ ﻭ ﺧﻤﯿﺪﻩ ﻣﯿﺸﻮﺩ
ﻭ ﺷﻬﺒﺎﻝ ﻫﺎﯼ ﮐﻬﻨﺴﺎﻝ ﺑﺮ ﺍﺛﺮ ﮐﻠﻔﺘﯽ ﭘﺮ ﺑﻪ ﺳﯿﻨﻪ
ﻣﯿﭽﺴﺒﺪ ﻭﭘﺮﻭﺍﺯ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺩﺷﻮﺍﺭﺍﺳﺖ .
ﺁﻧﮕﺎﻩ ﻋﻘﺎﺏ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﻭﺭﺍﻫﯽ: ﺑﻤـﯿﺮﺩ ﯾـــــــﺎ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ
ﻣﺘﻮﻟﺪ ﺷﻮﺩ . ﻭﻟﯽ ﭼﮕﻮﻧﻪ ؟؟
ﻋﻘﺎﺏ ﺑﻪ ﻗﻠﻪ ﺍﯼ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﯿﺮﻭﺩ ﻧﻮﮎ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺑﺮ
ﺻﺨﺮﻩ ﻫﺎ ﻣﯿﮑﻮﺑﺪ ﺗﺎ ﮐﻨﺪﻩ ﺷﻮﺩﻭ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻣﯿﻤﺎﻧﺪ ﺗﺎ
ﻧﻮﮐﯽ ﺟﺪﯾﺪ ﺑﺮﻭﯾﺪ . ﺑﺎﻧﻮﮎ ﺟﺪﯾﺪ ﺗﮏ ﺗﮏ ﭼﻨﮕﺎﻝ
ﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺍﺯﺟﺎﯼ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺗﺎ ﭼﻨﮕﺎﻝ ﻧﻮ ﺩﺭﺁﯾﺪ . ﻭ ﺑﻌﺪ
ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﮐﻨﺪﻥ ﭘﺮﻫﺎﯼ ﮐﻬﻨﻪ ﻣﯿﮑﻨﺪ .
ﺍﯾﻦ ﺭﻭﻧﺪ ﺩﺭﺩﻧﺎﮎ ۱۵۰ ﺭﻭﺯ ﻃﻮﻝ ﻣﯿﮑﺸﺪ ﻭﻟﯽ ﭘﺲ
ﺍﺯ ۵ ﻣﺎﻩ ﻋﻘﺎﺏ ﺗﺎﺯﻩ ﺍﯼ ﻣﺘﻮﻟﺪ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﺪ
۳۰ ﺳﺎﻝ ﺩﯾﮕﺮ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﺪ .
ﺑﺮﺍﯼ ﺯﯾﺴﺘﻦ ﺑﺎﯾﺪ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﮐﺮﺩ ….
ﺩﺭﺩ ﮐﺸﯿﺪ.
ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺖ ﮔﺬﺷﺖ .
ﻋﺎﺩﺍﺕ ﻭ ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﺑﺪ ﺭﺍ ﻫﺮﺱ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻣﺘﻮﻟﺪ
ﺷﺪ .
ﯾـــــﺎ ﺑﺎﻳﺪ ﻣﺮﺩ !!!!…
خبر کوتاه و غیر قابل باور. اری درست شنیدیم.استاد الاساتید مرزبان عدالت و انصاف ،انسان وارسته- دکتر امیر ناصر کاتوزیان دعوت حق را لیبک گفتند.شاید برای کسانی که استاد را نشناسند دیدن این الفاظ مبالغه امیز و ریا باشد حاشا و کلا. مگر ما چند تا دکتر کاتوزیان داشتیم و داریم ؟این ضایعه اسف بار قطعا یکی از ناگوارترین اخبار تلخ زندگی ام محسوب خواهد شد بلا شک.به تعبیر حکما:”جهان مرد از او او نمرد از جهان”اری پدر علم حقوق که اعتنایی به این الفاظ مطنطن و پر طمطراق نداشت. و زندگی ۸۲ ساله خویش را مصروف عدالت طلبی و انصاف کرد چه خوش میگفت:”من سرباز عدالتم”اری او سرباز واقعی عدالت بود و شرافت قانون را در اجرای عدالت میدانست…حقوقدانی و حقوق بانی او در مقابل وارستگی و انسانیت او واقعا هیچ بود الحق و الانصاف به تنهایی یک کانون بود…..وز شمار دو چشم یک تن کم-وز شمار خرد هزاران بیش….. در گذشت استادبزرگ حقوق را به خانواده داغدار ایشان، جامعه حقوقی و قضایی وجامعه دانشگاهی ایران تسلیت عرض میکنم.روحش شاد و راهش پر رهرو باد.
باعرض سلام وادب.ودرگذشت بدر علم حقوق ایران را به همه ی زحمتکشان راه عدالت تسلیت میگویم ….استاد امیر ناصر کاتوزیان از بزرگترین بیشگامان تهیه بیش نویس قانون اساسی ایران بود….
سلام متاسفانه روستای اسمرود با این همه تحصیل کرده هیچ گونه همکاری باسایت را ندارند. امسال که رکود همکاری بود . ولی خاهشا یک مقداری این غرور کاذب را کنار بگذاریم .فقط مسولیت به عهده یک نفر نیست بلکه همه ما مسولیم از این نعمت بهره ببریم وهمکاری لازم راانجام دهیم .و دیگران را از اطلاعات خود بهره مند سازیم متشکرم
سلام.به پاسخ وتوصیه های آقای رحیمی ومن در بخش خاطرات مراجعه کنید.
پندهای مجازی لقمان
===================
روزی لقمان به پسرش گفت امروز به تو ۳ پند می دهم که کامروا شوی.
اول اینکه سعی کن در زندگی بهترین غذای جهان را بخوری!
دوم اینکه در بهترین بستر و رختخواب جهان بخوابی
و سوم اینکه در بهترین کاخها و خانه های جهان زندگی کنی
پسر لقمان گفت ای پدر ما یک خانواده بسیار فقیر هستیم چطور من می توانم این کارها را انجام دهم؟
لقمان جواب داد:
اگر کمی دیرتر و کمتر غذا بخوری هر غذایی که میخوری طعم بهترین غذای جهان را می دهد .
اگر بیشتر کار کنی و کمی دیرتر بخوابی در هر جا که خوابیده ای احساس می کنی بهترین خوابگاه جهان است .
و اگر با مردم دوستی کنی و در قلب آنها جای می گیری و آنوقت بهترین خانه های جهان مال توست
وعده ی ما ۹و۱۰ محرم مسجد شهدای اسمرود
==================================
خداوند یار ویاور شما جوانان پاک نهاد اسمرود وهمه زنان ومردان
حسینی روستای اسمرود که در کولاک تاسوعا وعاشورا به وعده وعهد
خویش وفا کردند ودر حماسه جادان حسینی،نقش ماندگار داشتند.
اقای مدیر سایت اسامی تعدادی از برادران دانش اموخته اسمرود رابرایتان ارسا نمودم اگر وقتی کردید انهارا درTAB مربوطه به اشتراک گذارید.
باسپاس فراوان
سلم آقای همراهی. اسامی درج شد.نام دانشگاه آقای رضا همراهی را هم بنویسید تا اطلاعات کامل شود.
آداب دوستی از دیدگاه امام علی (ع)
=============================
=============================
قال امیرالمؤمنین(علیه السلام): جالس العلماء تزدُد حلماً؛ با بردباران همنشینی کن و حلم و بردباری خود را زیاد نما
قال امیرالمؤمنین(علیه السلام): جالس العلماء فسعد؛ با علما همنشینی کن؛ خوشبخت می شوی]
قال امیرالمؤمنین(علیه السلام): جالس الفقراء تزدد شکراً؛ با فقرا همنشینی کن و شکرگزاری خدا را زیاد نما.
قال امیرالمؤمنین(علیه السلام): جالس الحکماء و یکمل عقلک و تشرف نفسک ینتفِ عنک جهلک؛ با حکما همنشینی کن تا عقلت کامل، نفست شریف، و جهلت دور گردد.
قال امیرالمؤمنین(علیه السلام): خلطة ابناء الدنیا تشین الدین و تضعف الیقین؛ همنشینی با اهل دنیا سبب زائل شدن دین و ضعیف شدن ایمان می گردد.
قال امیرالمؤمنین(علیه السلام): صاحب العقلاء و جالس العلماء و اغلب الهوی ترافق الملاء الاعلی؛ با عقلا و علما همنشینی کن و بر نفس غلبه نما تا همنشین ملأ اعلی گردی
قال امیرالمؤمنین(علیه السلام): صحبة الولّی اللبیب حیاة الروح؛ همنشینی دوستِ عاقل، زندگانی روح است.
قال امیرالمؤمنین(علیه السلام): انّما سمّی الرفیق رفیقاً لانه یرفقک علی صلاح دینک فمن اعانک علی صلاح دینک فهو الرفیق الشفیق؛ دوست به این دلیل دوست نامیده شده که به تو در صلاح دینت نفع می رساند پس او رفیق دلسوز توست.
قال امیرالمؤمنین(علیه السلام): انّما سمّی الصدیق صدیقاً لانّه یصدقک فی نفسک و معایبک فمن فعل ذلک فاستنم الیه فانّه الصدیق؛ دوست به این دلیل دوست نامیده شده که در مورد نفس و عیب هایت به تو راست می گوید. پس هر کس این کار را با تو کرد به آن آرام گیر که او دوست توست
سبقت زبان ممنوع!
================
برای کسی که
میفهمد
هیچ توضیحی لازم نیست
و
برای کسی که
نمیفهمد
هر توضیحی اضافه است
آنانکه میفهمند
عذاب میکِشند
و
آنانکه نمیفهمند
عذاب می دهند
مهم نیست
که چه “مدرکی” دارید
مهم اینه
که چه “درکی” دارید
مغزِ کوچک
و دهانِ بزرگ
میلِ ترکیبیِ بالایی دارند
کلماتی که
از دهانِ شمابیرون می آید.
ویترینِ فروشگاهِ شعورِ شماست
پس
وای بر جمعی
که لب را
بی تامل وا کنند
چرا که
کم داشتن و زیاد گفتن
مثلِ
نداشتن و زیادخرج کردن است!
پس نگذارید
زبانِ شما
از افکارتان جلو بزند….
——————————-
دکتر علی شریعتی
سلام بر همه اسمرودیهای اهل علم و حلم و فرهنگ.احوال شریفتان خوب هست؟حتما تایید میفرمایید سایت وزین افتاب اسمرود بد جوری احساس دلتنگی میکند.به جز قلم فرسایی مدیر محترم سایت و معدود دوستان عزیزخبری نیست که نیست.بارها گفته ایم و بار دگر میگوییم سایت متعلق به همه عزیزان اسمرودی و سایر کاربران گرامی هست امید است دم مسیحایی و ید بیضای عزیزان به داد تنهایی سایت رسیده و با اثار قلمی فخیم خویش بر رونق سایت بیفزایند.بمنه و کرمه.بدرود.
سلام . ۸دی روز خلخال نامگذاری شد .مبارک باشه
سلام./…ان شاءالله مبارک بادا!
” پیس ادمنان گورخما پیس ادامین حرکتینن قورخ”از بیانات ارزشمند مرحوم مبرور مشهدی فیروز قلیزاده اسمرود.خدایش رحمت کند.
****
آنگاه که غرور کسی را له می کنی، آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران
می کنی، آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی، آنگاه که بنده
ای را نادیده می انگاری ، آنگاه که حتی گوشت را می بندی تا صدای خرد
شدن غرورش را نشنوی، آنگاه که خدا را می بینی و بنده خدا را نادیده می
گیری ، می خواهم بدانم،دستانت را بسوی کدام آسمان دراز می کنی تا
برای خوشبختی خودت دعا کنی؟
بسوی کدام قبله نماز می گزاری که دیگران نگزارده اند؟
طریقت بجز خدمت خلق نیست به تسبیح و سجاده و دلق نیست
=======================
خواجه عبدالله انصاری
آفرین بر خواجه عبداالله انصاری.آفرین بر شما،به خاطر انتخاب خوب.
چه زمانی بالا نگاه می کنید؟
============================
روزی ﻣﻬﻨﺪﺱ ﺳﺎﺧﺘﻤﺎﻧﯽ، ﺍﺯ ﻃﺒﻘﻪ ﺷﺸﻢ ﻣﯽﺧﻮﺍهد ﮐﻪ ﺑﺎ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﮐﺎﺭﮔﺮﺍﺵ ﺣﺮﻑ ﺑﺰند.
ﺧﯿﻠﯽ ﺍﻭ را ﺻﺪﺍ ﻣﯿﺰند ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺷﻠﻮﻏﯽ ﻭ ﺳﺮﻭ ﺻﺪﺍ، ﮐﺎﺭﮔﺮ ﻣﺘﻮﺟﻪ نمیشود.
ﺑﻪ ﻧﺎﭼﺎﺭ ﻣﻬﻨﺪﺱ، یک اسکناس ۱۰۰۰ تومانی به پایین میاندازد ﺗﺎ ﺑﻠﮑﻪ ﮐﺎﺭﮔﺮ ﺑﺎﻻ ﺭﻭ ﻧﮕﺎﻩ کند.
ﮐﺎﺭﮔﺮ ۱۰۰۰ تومانی ﺭا ﺑﺮمیدارد ﻭ ﺗﻮ ﺟﯿﺒﺶ میگذارد ﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺎﻻ ﺭا ﻧﮕﺎﻩ کند مشغول کارش میشود.
ﺑﺎﺭ ﺩﻭﻡ ﻣﻬﻨﺪﺱ ۵۰۰۰ تومانی ﻣﯿﻔﺮستد ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﮐﺎﺭﮔﺮ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺎﻻ ﺭا ﻧﮕﺎﻩ کند پول را در جیبش میگذارد.
ﺑﺎﺭ ﺳﻮﻡ ﻣﻬﻨﺪﺱ ﺳﻨﮓ ﮐﻮﭼﮑﯽ ﺭا میاندازد ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻭ ﺳﻨﮓ ﺑﻪ ﺳﺮ ﮐﺎﺭﮔﺮ برخورد میکند.
ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻟﺤﻈﻪ ﮐﺎﺭﮔﺮ ﺳﺮش را ﺑﻠﻨﺪ میکند ﻭ ﺑﺎﻻ ﺭا ﻧﮕﺎﻩ میکند ﻭ ﻣﻬﻨﺪﺱ کارش را به او میگوید.
ﺍﯾﻦ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻫﻤﺎﻥ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺍﺳﺖ،
ﺧﺪﺍﯼ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻧﻌﻤﺖ ﻫﺎ ﺭا ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ میفرستد ﺍﻣﺎ ﻣﺎ ﺳﭙﺎﺱﮔزﺍﺭ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ.
ﺍﻣﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺳﻨﮓ ﮐﻮﭼﮑﯽ ﺑﺮ ﺳﺮمان میافتد ﮐﻪ ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻊ ﻫﻤﺎﻥ ﻣﺸﮑﻼﺕ ﮐﻮﭼﮏ ﺯﻧﺪﮔﯽﺍﻧﺪ، ﺑﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺭﻭﯼ ﻣﯽﺁﻭﺭﯾﻢ.
بنابراین هر ﺯﻣﺎﻥ ﺍﺯ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﻣﺎﻥ ﻧﻌﻤﺘﯽ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺭﺳﯿﺪ ﻻﺯﻡ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺳﭙﺎسگزاﺭ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺳﻨﮕﯽ ﺑﺮ ﺳﺮﻣﺎﻥ ﺑﯿﻔﺘﺪ.
سلام.جایی امیدواری و مباحات هست که در هیاهوی این همه روزهای مناسبتی یک روز سال به اسم و رسم ونام خلخال مزین شد.حال وقت آن رسیده که که تلاش کنیم یک روز هم به اسم اسمرود نامگذاری شود.شوخی بنده رو جدی بگیرید.
سلام.شورای عالی انقلاب فرهنگی باید شوخی شمارا جدی بگیرد! البته ۳۶۵ روز سال روز اسمرود است!
هیچوقت وارد گذشته هیچ آدمی نشو و زیر و روش نکن، حتی عزیزترینت!
زیباترین باغچه را هم که بیل بزنی حداقل یه کرم توش پیدا میکنی
ویکتور هوگو
صداقت در مقابل سیاست دیگران سادگیست
سیاست در مقابل صداقت دیگران خیانت است
قابل توجه سیاست مداران ما!
الا ای داور دانا تو میدانی که ایرانی
چه محنتها کشید از دست این تهران و تهرانی
:
:
————-
جناب آقای رحیمی،سلام .از اینکه شعر مرحوم شهریار را در وصف تهرانی ها فرستا ده اید،ممنونم.اما قرارمان این است فعلا با بیگانگان برای تخریب قومیتها همنوا نشویم.بنابر این،چون کاربران فارسی زبان هم مخاطب سایت ما هستند،از درج شعر معذورم. علا قه مندان می توانند به دیوان استاد شهریار مراجعه فرمایند.
سلام شعر فوق الاشااره را در جواب قسمت *چراترکها ……….هستند* که در مطالب ارزنده مندرج از طرف جنابعالی بود برای تهرانیا درج کردم که با ا اگاهی تمام، می دانستم که شما مخالفت می فرمایید. از هوشیاری ومتانت جنابعالی نهایت تشکر را دارم . بدرود.
خداوندا دوستانی دارم که در اعماق قلبم جاى دارند؛ آنان شایسته محبتند و یادشان مایه ى آرامش جان، در این لحظه هاى پایانى سال ،عزت ، اعتلا ،سلامت ،و شاد یشانآرزوی قلبی من است.
پیشاپیش سال نو مبارک
سلام.به نوبه خود سال جدید را خدمت تمام دوستان بزرگواران همشهریان و کاربران محترم سایت از صمیم قلب تبریک عرض نموده و امیدوارم سال جدید سال موفقیت بیشتر و حضور هر چه پررنگ تر در فضای مجازی سایت افتاب اسمرود هم باشد.منتظر اثار قلمی همه اربابان فکر و اندیشه در زمینه های گوناگون بوده و هستیم.ایام تعطیل خوبی داشته باشید.
با سلام محضرشریفتان قبل عید چند جمله ای را بنابرانچه در ذهن چنته داشتم برای سایت موصوف نگاشتم البته بنابرحقی که طراح برای بازدیدکننده قایل شده که جنابعالی به صلاح دیدتان اجازه استفاده به دیگرعزیزان ندادیدلذاپیشنهاد میشود۱٫اسامی افرادمجازجهت نظردهی را به اطلاع همه برسانید. ۲٫برای جلوگیری از دست رسی اجنبی ها به نورچشمی ها پسوند دهید ۳٫ظرفیتان را به احترام مخاطبتان بالا ببرید۴ دلایل حذف دل نوشته ها حداقل به خودش اطلاع دهید۵٫اگرسایتنان انحصاری است به اطلاع عموم برسانید ۶٫اگرمطالب مندرج برای جناب عالی قابل ثقیل است با رای گیری مدیر ی فعال وانتقادپذیر انتخاب کنید
گویند اصفهان را نامست نصف جهان
کرده لاهور در شعر خود اشتباهی گران
هر که گشته ست از شرق تا غرب در طول زمان
داند که الحق اذر بایجان است کل جهان
با هم یکی از غزلهای پر نغز و مغز استاد غزل معاصر_ شهریار را زمزمه می کنیم ،روحش شاد:
========================
از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران
رفتم از کوی تو لیکن عقب سرنگران
ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی
تو بمان و دگران وای به حال دگران
رفته چون مه به محاقم که نشانم ندهند
هر چه آفاق بجویند کران تا به کران
میروم تا که به صاحبنظری بازرسم
محرم ما نبود دیده کوته نظران
دل چون آینه اهل صفا می شکنند
که ز خود بی خبرند این ز خدا بیخبران
دل من دار که در زلف شکن در شکنت
یادگاریست ز سر حلقه شوریده سران
گل این باغ بجز حسرت و داغم نفزود
لاله رویا تو ببخشای به خونین جگران
ره بیداد گران بخت من آموخت ترا
ورنه دانم تو کجا و ره بیداد گران
سهل باشد همه بگذاشتن و بگذشتن
کاین بود عاقبت کار جهان گذران
شهریارا غم آوارگی و دربدری
شورها در دلم انگیخته چون نوسفران
سلام بر تمامی اسمرودیها۰بنده هم روز پدر را به تمامی دوستان تبریک میگم سبزوار دیدار سربداران
سلام آقا سعید.ماهم این روز بزرگ را به شماوهمه نورآبادیهای عزیز تبریک می گوئییم.کاش می نوشتید نور آباد کجاست،این ور اسمرود است یا آن ور اسمرود، یا خود اسمرود!!! موفق باشید.
با سلام.اقامهران کاملا بنده را میشناسد.از دیدار سربداران
سلم مجدد.قابل توجه آقا مهران!
سلام و عرض ادب دارم خدمت یار غار ،رفیق ایام دلدادگی و دلتنگی -جناب اقای” سعید نورابادی “اعلی الله مقامه الشریف
برادر چونی؟به قول ما آذری ها{هرنین تزه سی ،دوستین کهنه سی}(هر چیزی نو و تازه اش خوب و مطبوع است الا رفیق که کهنه و قدیمی ان حلاوتی دیگر دارد).
سعید خان پیامک روح افزا و دلنوازتان ما را دوباره یاد خاطرات خطیر دوران گهربار سربازی انداخت ،زمانی که در ۰۱ افسریه تهران در تیر ماه ۸۱ در گرما گرم هوای خرما پزون تهران ،مشغول صیانت از تمامیت ارضی کشور بودیم!اجرنا عندالله و الرسول.امید است ایثار گریهای ما در دوران پر محنت سربازی الگوی خوبی برای نوباوگان و نوسربازان باشد!
همیشه در صف مقدم بودیم ،چه صف رژه و چه صف تیراندازی و حتی صف غذا و یقلاوی(ظرف مخصوص غذای سربازان)!!..سعید جان ؛ما پارسال در ۲۶ شهریور، پدر راکه پیر و مرادو مرشد ما بود ،از دست دادیم در صفحه خاطرات این سایت ماجرای شیرین غرق شدنمان را در استخر پادگان ارتش بعد از سالگرد مرحوم ابوی جهت تجدید خاطره حضرت مستطاب و مزید استحضار سایر کاربران گرامی قلمی خواهم کرد.
از اینکه افتخار داده وارد کلبه درویشی فضای مجازی ما شدید و جویای احوای حقیر فقیر و عاصی سراپا تقصیر، ممنونم.
برای جنابعالی و خانواده محترم آرزوی سعادت و سلامت و موفقیت روز افزون می نمایم.روز و روزگار خوش.
با تجیدیدمراتب احترام.الاحقر مهران.
با سلام :انشاء الله بعد از توافق مذاکرات وین همکاری اهالی محترم اسمرود با سایت افتاب اسمرود شروع خواهد شد
سلام.مطالب ارسالی دوستان مطالعه شد.هر چند به یمن ظهور شبکه های اجتماعی نظیر تانگو واتس اپ تلگرام لاین و…از باب ضرب المثل:”نوکه اومد به بازار کهنه میشه دل ازار..”چنین پنداشته شود که دیگر سرکشی مجازی به این سایت فایده ای ندارد اما در پاسخ باید گفت این استدلال سرابی بیش نیست و راهزن است و در پاسخ فقط به شعر مولانا استناد میکنم که فرمودند”هر کسیکو دور ماند از اصل خویش…باز جوید روزگار وصل خویش..”سخن کوتاه کنیم ضمن تبریک عید فطر به تمام سروران ارجمند روزهای خوب و خوشی را برای همه شما از صمیم قلب ارزو داریم.ارادتمندمهران سهرابی.
…………………………………………
سلام.چو کوی دوست هست ،به صحرا چه حاجت است؟با وجود”آفتاب اسمرود”کی میره تو غار؟!؛ نه ببخشید،تانگو و…؟!
درود به یگانه دوست و همزاد دوران پر خطیر جوانی و دوری.دوست عزیز اقا مهران اگر لطف بفرمائید شماره تماس خود را به شماره ۰۹۱۵۴۲۱۴۴۱۰ پیام بفرستید تا با شما گپ دوستانه ای داشته باشیم ،به امیددیدارهای تازه تر.نورآبادی سعید.
باسلام
چطور میشه عکس گذاشت؟؟
====================
سلام آقای ستاری.شرمنده از اینکه تازه پیام شمارا دیدم.در مورد ارسال عکس،همان مسیر ارسال متن را باید طی کرد،البته فوت وفنهایی هم دارد که می توان ازاینترنت ویا اهل فن کمک گرفت.
حالا که یاد گرفتید!! منتظر عکسهای ارسالی شما هستم.
سعا دت گرچه کم رنگ است…ارادت همچنان باقی است……سلام بر هم روستاییان عزیز….
خیلی از مرحله پرتین تجدید نظر در اراء و افکار
۱-سلام ع…aziz!!
2-برای نجات مااز این وضعیت اسفناک چه راهکارهائی پیشنهاد می کنیدتا لااقل به پرتگاه نزدیک نشویم؟
۳- موفق باشید وبرای موفقیت ما هم دعا کنید.
شعری زیبا از حضرت مولانا :
جان جانان
نه شرقیم نه غربیم نه بریم نه بحریم نه از ارکان طبیعییم نه از افلاک گردانم نه از خاکم نه از ابم نه از بادم نه از اتش نه از عرشم نه از فرشم نه از کون نه از کانم نه از هندم نه از چینم نه از بلغار و صقسینم نه از ملک عراقینم نه از خاک خراسانم نه از دنبا نه از عقبی نه از جنت نه از دوزخ نه از ادم نه از حوا نه از فردوس رضوانم مکانم لا مکان باشد نشانم بی نشان باشد نه تن باشد نه جان باشد که من از جان جانانم…..
با سلام خدمت هم ولایتی های عزیز به خصوص مدیریت محترم سایت جناب سهرابی بزرگوار
========================
محمد رحیمی اسمرود
========================
سلام آقا مهندس؛یار دیرین سایت،معلوم است کجائی!؟
با تنبلی شما،در همکاری با سایت،دائی جور شما را می کشد.
راستی سربازی تمام شد،جائی مشغول هستی؟هر کجا هستی،خدا به سلامت دارد.
به قول آقا مهران عزیز سعادت گرچه کم رنگ است ارادت همچنان باقیست.زیر سایه ی بزرگوارانی همچون شما و سایر سروان گرامی نفسی میکشیم.تقریبا دو سالی میشه خدمت تموم شده.کم کاری بنده را هم بزنید به حساب مشغله های کاری و زندگی.از دایی عزیزم هم ممنونم که جور تنبلی منو میکشن،به امید روزی که بتوانم جبران کنم.
:::::::::::::::::::::::::::>
سلام
ان شاء الله در سایه حقتعالی و وعنایت امام علی(ع) باشید.
زمان چه سریع می گذرد.من در ذهنم دوران سربازی شما بود،الحمد الله تمام شده ،تلاش کنید از دوران جوانی نهایت استفاده را بکنید تا ان شاءالله موفقیت ها قرین زندگیتان باشد.
سلام.جناب اقای دکتر کشاورز مصیبت وارده را خدمت شما و خانواده محترم تسلیت عرض میکنم.
سلام
امیدوارم سایت افتاب اسمرود پر رونق باشه.
===========================================>
سلام
در ناامیدی،بسی امید است.تلاش من در همین جهت است وخوشبختانه، تماشا گران پر شور وپر شماری داریم واز این جهت،اُجاق سایتمان همیشه روشن است؛اما با یک آشپز!
مظلومیت ومقبولیت!
:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::>
با سلام وخسته نباشید خدمت آقای سهرابی عزیز
مظلومیت سایت آفتاب اسمرود در مقابل فضای مجازی تلگرام واقعا قابل درک می باشد.امیدوارم اهالی محترم اسمرود به فکر چاره باشند.
———————————————————>
محمدرحیمی اسمرود
———————————————————>
سلام آقای رحیمی
ممنون از دغدغه شما.اما همانگونه که بارها نوشته ام،مقبولیت ومحبوبیت آثار مکتوب،سایت و هر فضای مجازی،بستگی به آثار تولیدی،به روز بودن؛عدم سکون وسکوت،تولید محتوای جدید ومهمتر از همه،مخاطب،خواننده وشنونده دارد،که سایت ما الحمد الله از این نظر مشکلی ندارد وبا افتخار،یک سر وگردن از همتایان وهمترازان خود ،همیشه برتر وبالا تر است.
تولید محتوا ونوشتن برای سایت،نیاز به تفکر،خلاقیت،سوژه مناسب ،طرح ایده جدید،پروراندن طرح ودر نهایت،تولید یک نوشته در قالب مقاله،عقیده ونظر دارد که این عوامل در فضاهی مجازی ،چون تلگرام و… جایگاهی ندارد و بالای ۷۰درصد اطلاعات مطرح شده در فضای تلگرام ،کپی برداری از جاهای مختلف است که مرتب در این فضاها رد وبدل می شود.
ناگفته نماند که برخی از اطلاعات صحیح وقابل اعتنای فضاهای مجازی هم منبع اصلیشان رسانه هی مکتوب و سایتهای معتبر است واز این نظر،رسانه ه وسایتهای معتبر ،قافله سالار اطلاع رسانی صحیح وقابل استناد هستند، هر چند فضای مجازی چون تلگرام و… هم به دلیل سهولت تبادل اطلاعات؛جایگاه خاص خود را دارد.
با این تفاسیر،نگران مظلومیت سایت آفتاب اسمرود نیستیم ومن دوستان وهمشهریان اهل ذوق وقلم را برای همکاری وتولید آثار ارزشمند،برای عرضه در سایت،دعوت می کنم که نشان دادن کمال وجمال اسمرود واسمرودیها به دیگران ،از کانال سایت آفتاب اسمرود میسر است وفضای تلگرام هم فضای بسیار مناسبی برای گپ وگفت گروهی است،که نباید نادیده گرفت.
================================================>
عصر یک روز پاییز بود که خانم ماری ,خودرا به یک هتل مجلل در مارسی رساند ,.مدارک خودرابه مدیر داد ویک اتاق در طبقه هشتم تحویل گرفت پس از راهنمایی خدمت گذار ومدر اتاق مستقر شد دورنمای از شهر را از پنجره مشرف به خیابان تماشا کرددراز کشید وپس از استراحت کوتاهی از پله ها پایین امد وبرای نوشیدن قهوه به لابی هتل امد اواصالت نروژی داشت وبه قصد دیدار از کشور فرانسه امده بود ـکارمند یک شرکت بزرگ فناوری در کشورش بود که برای تور چندروزه از طرفشرکت سفر کرده بود.
پس از صرف نوشیدنی دوباره به اتاق باز گشت ,شب شده بود مجله روی میز را ورق زد ,با خانواده اش تماسی گرفت وچون خسته بود دیگر برای صرف غذا به رستوران هتل نرفت سفارش شام دا د خدمتگذار بلافاصله حاضر شد وغذا را آماده کرد وپس از رفتن خدمتگذار در را از پشت قفل کرد زمانی را به تماشای تلویزیون نشست وزمانی هم به مطالعه کتاب قطورتاریخ تمدن پرداخت .
دانشجوی دوره ارشد تاریخ بود وسننش تازه به ۳۷ رسیده بود ,ساعت را که نگاه کرد نزدیک ۱۱ بود , پلک هایش سنگین شد کتاب را روی میز کناری گذاشت وتا خواست دراز بکشد یک دفعه کلید د رچرخید ومرد سفید پوش تنو مند با عجله وارد شد .
تعجب رد او از پشت در را قفل کرده بود وکلید دست خودش بود ,با کسی قرار ملاقاتی نداشت به هتل چیزی سفارش نکرده بود ,چرا که باید زنگ مخصوص را به صدا در می اورد ویا اعلام میکرد که این کار را نکرده بود , وانگهی هتل در امنیت کامل بود وگرنه انجا را انتخاب نمی کرد .
پس این مرد که بود که هم کلید داشت وهم با عجله وبدون اجازه وارد شده بود .الته ابدا فکر کرد که خواب می بیند ولی واقیعیت بود………
داستان کوتاه ناتمامی هم ارسال کردم >اگر صلاح دانستید با ویرایش استادانه خود> با هدف ارزیابی شخصیت برای ادامه داستان فراخوان نمایید که آن مرد که بوده است؟ با توجه واستناد به متن داستان.
سلام
چندی پیش،لحظاتی دلم برای مادرم تنگ شد .وچهره مهربان ، ساده وصمیمی اودر نظرم مجسم شد.
روزهای تابستان بود ومن تازه به جرگه دروگران(بیچینچی) هاپیوسته بودم .مادرم اواخر تابستان که می شد، از طرفی شیر گاو وگوسفند کم می شد واز طرفی، دسترسی به شهر نبود وتنهاترین وبا ارزش ترین محصول روستا ، کره وسرشیر بود .مادر برای اینکه اینهارا از دستبرد ۹بچه قد ونیم قد در امان نگاه دارد ،کره را در کاسه ای می گذاشت وپنهان می کرد. یخچالی نبود؛گاهی نیزدر بالای درختی که در حیاط بود می گذاشت. خلیل وجواد به هر زحمتی دستبرد می زدند وتامادر خبر دار می شد ،از کره لقمه ای بیش نمانده بود.دفعه بعد صندوق می گذاشت ،کلیدش را پیدا می کردند ،لای رختخواب می گذاشت،لو می رفت ،تندراثر{جای پخت نان} می گذاشت، بر می داشتند .حالا چرا این همه پنهان کاری ؟!
برای اینکه مهمانهای عزیزی جون دایی ها ،عموهاوخاله ها از تهران قرار بود بیا یند ومادرم قرار بود از آنهابا کره وسر شیر پذیرایی کند .
یادم هست آخر سر کره را در ظرفی می گذاشت ودر زیر منبر مسجد قایم می کر د.الان که این سادگی وصمیمیت مادرم را به خاطر می آورم ،خنده ام می گیرد وبر این تلاش او برای مهمانوازی غبطه می خورم.
سهم بچه ها از آن همه کار وتلاش در روستا با داشتن حدود ۱۰۰راس گوسفند وتعدای گاو؛ خوردن (سوزمه قاتیق وآیران آشی )بود .
این مطلب را خصوصی و برای خنده نوشتم. قابل چاپ شاید نباشد، باز هر چه صلاح دانستید.
< =================================================>
سلام.ممنون .خیلی خوب بود.از دست
اندرکاران وبسایت به این خوبی سپاسگزارم
=================================
سلام.از لطف و توجه شما ممنون.خداوند حافظ وحفاظ شما.کاش به نام معرفی می کردید وبه نام سپاسگزاری می کردم.
خسته نباشید ممنون به خاطر این مطالب مفید
باسلام
می اندیشم که خم و راست شدن *ادیسون*در ازمایشگاهش وقتی که می خواست لامپ برق را اختراع کند زیبا ترین نمازها بود
تصور میکنم که *مادام کوری *که بهترین سوخت هسته ای (رادیم) را کشف کرد وقتی که از صبح تاشب انچنان غرق تحقیق بود که لب به هیچ خوراکی نمیزد با شکوه ترین روزه ها را گرفت
مینگرم که *گراهام بل *و همکارانش* واتسون*فاصله دو اتاق بالایی و پایینی را میرفتند و می امدند تا تلفن اختراع شد بهترین هروله حج شکل گرفت
میبینم که *خیام *با تبدیل ریاضیات از خطوط و اشکال به اعداد و محاسبات منزه ترین خمس و زکات را در طول ۹۰سال پرداخت کرده
میاندیشم…
تصور میکنم…
می نگرم…
میبینم…
عدالت خداوند این نیست که اینان را در اتش بسوزاند ولی کسانی که حق میخورندولی حج میروند
کسانی که اختلاس می کنند ولی خمس و زکات می پردازند
و کسانی که نان دیگران را می برند ولی روزه می گیرند
*حتما معنی عدالت خدا این نیست*
عده ای سرب گلوله.عده ای میلیاردها .
هردوتا خوردند اما این کجا و ان کجا
این یکی از سوز ترکش ان یکی در سونا
هردو میسوزند اما این کجا و ان کجا
عده ای بر روی مین و عده ای بر بال قو
هر دو خوابیدند اما این کجا و ان کجا
این یکی بر تخت ماساژ ان یکی بر ویلچرش
هردو ارام اند اما این کجا و ان کجا
این یکی با گاز خردل ان یکی با گاز پارس
هردومیسازند اما این کجاو ان کجا
عده ای کردند کار. عده ای بردند بار
هردو فعالند اما این کجا و ان کجا
باکریها سمت غرب و خاوری ها سمت غرب
هر دو تا رفتند اما این کجا و ان کجا
ان یکی بر پشت تانک و ان یکی بر صدر بانک
هر دو مسئولند اما این کجاو ان کجا
عده ای بر تار شیطان میتنند چون عنکبوت.
عده ای بر حق جاویدند.اما این کجا و ان کجا
درود بر مدیر پر تلاش سایت….خسته نباشید.
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت تمامی بستگان،دوستان،آشنایان،و اسمرودی های عزیز.به آخر سال رسیدیم با تمام فرازو نشیبی که به عینه دیدیم و لمس کردیم ، به نوبه خود فرا رسیدن سال جدیدو به تمامی عزیزان تبریک عرض میکنم ،آرزوی سلامتی و تندرستی برای تک تک عزیزان به خصوص مدیریت محترم سایت جناب آقای سهرابی که طی این سال و سالهای گذشته زحمات زیادی کشیده اند ،را دارم.امیدوارم سال خوبی داشته باشید.بایراموز پیشاپیش مبارک
خسته نباشید ممنون به خاطر این مطالب زیبا
امروز دوباره هوای دیار دیرین، به سرم زد وخود را به آغوش گرمش سپردم.
از کوردیر که سرازیر شدم سکوت زیباودلنشینی همه جا را فرا گرفته بود، طبیعت ،تازه داشت جان می گرفت .
هراز گاهی، بلند شدن طوفانی کبکی، سکوت را می شکست،
ودر هوا عقاب تنومندی پر می زد،
سبزه های نورس ،خبر از نوجوانی بهارپر باری میداد که راه جوانی پیش گرفته بود .چشمه ها به برکت بارش رحمت الهی پر آب بودند.
عروس فصلها ،ناز وعشوه آغازیده بود،بیدها هر لحظه برگها می زاییدند وچناران به استواری خود می بالیدند.
یادم آمد، در روزگاران نه چندان دور، این موقع ازسال، گذشتگان غیورمان، دل به کشت وذرع می دادند،چشم که می چرخاندی زمینها شخم زده می شد، با گاو آهن وخیش،بالادست چشمه اورهمه، یونجه زارها تخم دوباره می افکندند،
باغبانان در باغهای بهشتی خود مشغول هرس وکندن وراه اندازی آبراهه ها بودند.
گله گوسفندان در دشت پراکنده وهی هی چوپانان طنین انداز بود.
دختران ونوعروسان در مزارع وچمن زارهای مخملین، در پی تره کوهی بودند.
کسی بر باغش چپری می کشید، ودیگری قلمه چنار می ریخت .
کتری سیاه چای براه بود، ونان خالی پر برکت، در خورجین وسفره ،آماده پذیرایی از هر رهگذری.
ناگهان از این تخیل به گاه آمدم، وحس غریبی وجودم را فرا گرفت .
مردان وزنان زیادی از این دیار به دیار باقی شتافته اند ،دیگر از شخم وکشت وذرع انچنانی، خبری نیست، باغها به ویرانی رفته اند ویونجه زارها وچمن زارها ها خار زار شده اند.
ولی طبیعت همچنان باقی است.گرچه خیلی ها را رهسپار دیار باقی ویا دیار غربت کرده __است ، هم چنان اغوش گرم خود را برای هر که دلش برای وطن می تپد باز نگه داشته است.
به امید روزهای خوش وابادانی زادگاهمان با همت همگانی.
در آستانه بزرگترین تحول سیاسی کشور هستیم, انتخابات.
متاسفانه یکی ازآفتهای جامعه سیاسی ما در این گونه مواقع, انحصارطلبی گروهها و احزاب مختلف, افراطی گری, ومصادره کردن انقلاب و ارزش های دفاع مقدس به نام خود, دلسوزی برای محرومان, فقیر نوازی, درک دردجوانان ,ورفع مشکلات عدیده کشور در کوتاهترین زمان ,وبه اوج قله رساندن جامعه با آسانترین ابزار, وخائن و کم کاروتنبل نامیدن دیگران است.
همچون کسی که درخانه گرم ونرم به تماشای فوتبال نشسته و از گل نزدن بازیکنان غرمیزند, بی انکه در شرایط میدان مسابقه باشد .
چرا بعضی خودرا صاحب انقلاب و نظام ,ودیگران را بیگانه می پندارند. تازه مگر شاخصه های انقلاب گری چیست که انها دارند, ودیگران نه, اصلا, آیا برای اداره کشور فقط سابقه انقلابی داشتن وارزشی بودن و عوام فریبی کافیست ؟یاتخصص و برنامه هم می خواهد؟.
معلم شهید شهید شریعتی می فرماید :گاندی یک مسلمان بود, شیعه بود, ویک شیعه اثنی عشری اگر چه یک گاو پرست بودچون به بشریت خدمت کرد.
اصلا چرا دولتها اینهمه خود را ذی حق می دانند که به محض رسیدن به حکومت, دیگران را از صحنه چنان حذف کنند که اثری ازدولت قبلی نباشد, مگر نه این است که ما, مدعی دموکراسی هستیم, وخود را صاحب تمدنی قوی می دانیم ؟
چرا در کشوری مثل امریکا رییس جمهورچهل سال قبل، حق اظهار نظردر مسایل کشورش رادارد, ولی در نظام اسلامی ما ,کاندیدشکست خورده که نه, دولت قبلی باتمام آثار وابدالش هم مطرود, ومنفور عالم وآدم می شود ؟
چرا هاشمی که حداقل هشت سال ریاست جمهوریش, کشور, با تمام اطلاعات وامکاناتش در اختیاراوبود خانه نشین بود؟ چرا از خاتمی که به ا ذعان همه, بیشترین توسعه در زمان او شکل گرفت خبری نیست؟ وزرای او کجایند؟ اقای جهانگیری یکی از نیروهای با کفایت ان دوره است ببینید چقدر ظرفیت بالایی دارد. چرا حتی از احمدی نژاد تصویری در چهار سال گذشته نبود؟
مگر ما واقعااز افغانستان هم کمتریم که اشرف غنی رئیس جمهور, رقیب انتخاباتیش, عبدالله عبدالله را وزیر, امور خارجه خودمیکند.
این دو قطبی بودن ,نیروهای مستعد انسانی یک کشور را تخریب وبه قهقرا نمی برد؟
این روز ها به هر کجا که مینگری بدون اینکه برنامه مشخصی برای اداره کشورارائه شود ,کاندیدها فقط باسوار بر موج احساسات مردم وبا تخریب وتضییع همدیگر به دنبال تصاحب کرسی ریاست هستند, تا مردم حسب خطا وآزمایش, ناخواسته, دوباره قربانی شوند .تا کی مردم ما موش ازمایشگاهی خواهند بود؟
واقعا ما اینقدر ازرفاه بی خبریم که اگر تعریف درستی ازرفاه از ما خواستند بلد نیستیم .
واقعا اگر مثلا یارانه دوبرابر شود در رفاهیم؟ یا اگر حقوقمان صد تومان اضافه شود؟ایا رفاه فقط در اقتصاد ومعیشت خلاصه می شود؟ نمیدانیم.پس عزت وکرامت انسانی چی؟ برابری وعدالت درحقوق اجتماعی چی؟کشورهای اسکاندیناوی چون سوئد و فنلاند وکشور لوکزامبورگ که از اسلام وانقلاب در انجا خبری نیست چقدروچرا اینقدر در رفاهند رفاه به معنی همه جانبه؟ به وعده های دروغین بدون پشتوانه, دل بسته ایم.
یکی اعانه می دهد ,دیگری کویر لوت را پرازمسکن خواهدساخت, یکی خلیج فارس را به زمینهای کشاورزی دیم ,روانه خواهدساخت و…………
سلام.وبسایتتون فوق العادس.به کارتون ادامه
بدین
اما امام علی علیهالسلام در روایتی چهار عامل را سبب شکست دولتها معرفی کرد و فرمود: چهار عامل باعث شکست «دولتها» میشود:
۱ـ ضایع کردن اصول (مسائل مهم)
۲ـ سرگرم شدن به فروع (امور کم اهمیت)
۳ـ به کار گماردن آدمهای پست
۴ـ کنار گذاردن انسانهای فاضل
یُسْتَدَلُّ عَلَی اِدبارِ الدُّوَلِ بِاَربَعٍ: تَضییعِ الاُصولِ وَ التَّمَسُّکِ بِالفُرُوعِ وَ َتقدیمِ الاَراذِلِ وَ تَاخیرِ الاَفاضِلِ» (غرر الحکم، ص ۳۴۲)
سلام.ممنون بابت سایت مفید شما.
اقا خیلی وبسایتتون عالیه
سلام.ممنون .خیلی خوب بود.از دست اندرکاران
وبسایت به این خوبی سپاسگزارم
تور تایلند قیمت
تور تایلند لحظه آخری
تور تایلند پوکت
تور تایلند ارزان
تور تایلند از مشهد
تور تایلند از شیراز
تور تایلند اسفند
تور تایلند اردیبهشت
سلام.مطالب سایت عالیه.ممنون از سایت مفید شما.موفق باشید.
سلام وسپاس از لطف شما
محرم امسال حال و هوای خاصی داشت از آب وهوا بگیر تا عزاداری ،واقعا جای چند نفر خالی بود تو مسجد ،انشاالله هر ساله پر بارتر از سال گذشته بشه.
ممنون از مطالب خوبتون. به سایت کوچک ما هم سر بزنید
ممنون مطلب خوبی بود
سلام
کدام مطلب خوب بود؟!
سلام.خواستم بابت وبسایت خوبتون ازتون تشکر کنم و امیدوارم باعث ایجاد انگیزه براتون بشه
سلام ،فکر میکنم که این کار شما باعث انگیزش خوبی بشه.ممنون از تلاش های شما
عاشق این وبسایت شدم من.عالی هستید شما
سلام
وبسایتتون خیلی خوب و مفیده.به کارتون ادامه بدین
تو زمینه ای که فعالیت میکنید جزو بهترین سایت ها هستید.
تو زمینه ای که فعالیت میکنید جزو بهترین
سایت ها هستید.
خدا قوت
عالی بود
امیدوارم همیشه شاد، پیزوز و سربلند باشید
ممنون از اطلاعات مفیدتون
من الان باید اینجا باشم,
در این شهر که جنگ…
ذخیره قدرت تقریبا به طور کامل خشک شده است,
اونی که خدا بهم داد
من باید بچه ها رو نجات بدم,
از معادن و موشک های نازی,
تا بتونن رشد کنن,
جایی که هیچ بدی وجود نداره
برای من ترسناک است که در چشم دشمن باشم,
من خانواده ام رو به یاد دارم…
و من خودم رو سرزنش میکنم که ضعیفم,
و برای من سخت تر می شود.
اما صلیب رو به سینه اش گرفت,
احساس کردم پشت سرم موج زده ام,
پس از همه ، همیشه امید وجود دارد,
و خداوند به شما قدرت بیشتری خواهد داد.
این واقعا به هدف من نزدیک است,
خب ، بذار الان ضعیف باشم,
من دعا می کنم ، به خودم می گویم: باور کنید!
و ساعت پیروزی فرا خواهد رسید
ما از کشور محافظت خواهیم کرد – ما از فرزندانمان محافظت خواهیم کرد – آینده ما
به دنبال افزایش قابلیت اطمینان و کارایی تجهیزات خود هستید ؟ Balanset-1A را بررسی کنید – یک دستگاه تعادل و تجزیه و تحلیل ارتعاش پیشرفته با مزایای عملی اثبات شده. Balanset-1A با دو سنسور ارتعاش و یک تاکومتر لیزری مجهز شده است که اجازه تعادل در یک یا دو هواپیما را می دهد. ارتعاشات را اندازه گیری می کند و به طور خودکار پارامترهای تعادل را محاسبه می کند و روند را به طور قابل توجهی آسان تر می کند. دقت بالا و سهولت استفاده از ستایش های رایج از کاربران Balanset-1a است. این دستگاه تمام نتایج را در یک آرشیو ذخیره می کند ، ساده سازی ایجاد گزارش و روش های تعادل مکرر ، در نتیجه صرفه جویی در زمان و منابع. اجازه ندهید این فرصت برای افزایش کارایی تجهیزات شما از شما عبور کند. امروز Balanset – 1a را سفارش دهید و مزایای آن را از دست اول مشاهده کنید. در اینجا می توانید درباره چگونه می توان ارتعاش را در سیستم های مکانیکی از بین برد ؟
توضیحات: سفارش در eBay نمای کلی دستگاه Balanset-1a Balanset-1A یک دستگاه دو کانال بسیار قابل حمل است که برای تعادل روتور و تجزیه و تحلیل لرزش طراحی شده است. این دستگاه برای متعادل کردن روتورها مانند سنگ شکن ، فن ، مالچر ، هلیکوپتر ، شفت ، سانتریفیوژ ، توربین و سایر ماشین های چرخشی مناسب است. ویژگی ها و قابلیت های کلیدی حالت ویبرومتر سرعت سنج: اندازه گیری دقیق دور در دقیقه. فاز: زاویه فاز سیگنال های لرزش را برای تجزیه و تحلیل دقیق شناسایی می کند. ارتعاش ۱x: جزء فرکانس اولیه را اندازه گیری و تجزیه و تحلیل می کند. طیف FFT: تجزیه و تحلیل دقیق طیف فرکانس سیگنال لرزش. ارتعاش کلی: سطح ارتعاش کلی را پیگیری می کند. گزارش اندازه گیری: سوابق داده ها را برای تجزیه و تحلیل بیشتر نگه می دارد. حالت تعادل تعادل تک صفحه ای: روتورها را در یک صفحه متعادل می کند تا لرزش را به حداقل برساند. تعادل دو صفحه ای: تعادل پویا روتورها در دو صفحه. نمودار قطبی: نشان دهنده عدم تعادل در یک نمودار قطبی برای قرار دادن دقیق وزن اصلاح است. بازیابی آخرین جلسه: امکان ادامه جلسه تعادل قبلی را فراهم می کند. ماشین حساب تحمل ISO 1940: عدم تعادل مجاز را با توجه به استانداردهای ISO 1940 محاسبه می کند. تعادل چرخ سنگ زنی: عدم تعادل چرخ سنگ زنی را با سه وزن متقابل اصلاح می کند. نمودارها و نمودارها نمودارهای کلی: سطح ارتعاش کلی را تجسم می کند. نمودار ۱x: نشان دهنده رفتار ارتعاش در فرکانس اصلی است. نمودارهای هارمونیک: تاثیر فرکانس های هارمونیک را نشان می دهد. نمودارهای طیف: یک نمای دقیق از طیف فرکانس برای تجزیه و تحلیل فراهم می کند. توابع مکمل بایگانی: آرشیو و دسترسی به جلسات تعادل قبلی. گزارش ها: گزارش های مفصل در مورد نتایج تعادل را تهیه کنید. تعادل مجدد: امکان تعادل مجدد با استفاده از داده های ذخیره شده جلسه را فراهم می کند. تعادل تولید سریال: مناسب برای تعادل روتورها در طول تولید سریال. چه چیزی در بسته است بسته Balanset-1a شامل: بلوک اندازه گیری با رابط کاربری دو سنسور ارتعاش سرعت سنج لیزری نوری با پایه مغناطیسی. مقیاس های توزین دیجیتال. نرم افزار لپ تاپ به صورت جداگانه فروخته می شود. مورد حمل و نقل. مزایا Balanset-1A کاربر پسند ، مقرون به صرفه و چند منظوره است ، و آن را برای برنامه های مختلف تعادل و تجزیه و تحلیل ارتعاش ایده آل می کند. راندمان بالا آن ، همراه با سازگاری با وظایف خاص ، این دستگاه را برای خدمات تولید و نگهداری ایده آل می کند. قیمت: ۱۹۹۹ دلار آمریکا. این دستگاه به دلیل انعطاف پذیری و کاربرد گسترده برای کارگاه های کوچک و شرکت های بزرگ مناسب است. سفارش در eBay Instagram: https://www.instagram.com/vibromera_ou/ Youtube: https://www.youtube.com/vibromera Website: https://vibromera.eu/