روستای خودمان
(سفرنامه سوم اسمرود)
سفر بخش مهمی از زندگی انسان است. سلامت روانی انسان قرن بیست و یکم، وابستگی تنگاتنگی به پناه آوردن به دامن دشت وصحرا پیدا کرده است و در این میان، روستا زادگانی چون ما که بهترین و رویائی ترین لحظات زندگی مان را در دامن طبیعت بکر روستا گذرانده ایم، حسابمان جدا از دیگران است و برای ما سفر به زادگاه و دیار در حقیقت گشتن به دنبال خویشتن گم شده است،غافل از این که:
دگربه پای مه و مهر، اگر جهان گردیم
به صد چراغ نیابیم، آن چه گم کردیم
با این مقدمه، گزارش گونه ای از سومین سفر جمعی اسمرودی های مقیم تهران و خلخال به روستا ی اسمرود را تقدیم هم ولایتی های خود می کنم. امید که باب میل باشد و در نظر آید. البته با ابیاتی از شاعری خوش ذوق که حتما حسابی قربان صدقه خود رفته و ما را هم با همین حال و هوا، راهی دیارمان کرده است: ادامه مطلب →