سخن هفته
حماسه وشعر ==================== ==================== مرثیه سرایانی چون کمیت اسدی ودعبل خزایی که با اشعار حماسی وکوبنده خود تخت خلفای اموی وعباسی را به لرزه در آوردند،بر شاعرانی چون محتشم کاشانی که صرفا راوی مصائب کربلا وبر انگیزنده حزن واندوه هستند،برتری دارد. ==================== ==================== شهیذ سید مرتضی مطهری
آمار سایت
افراد آنلاین : 1
<==================> تعداد نوشته ها : 1224
<==================> بازدید امروز : 832
<==================> بازدید دیروز : 966
<==================> بازدید این هفته : 832
<==================> بازدید این ماه : 7150
<==================> بازدید کل : 1823768
<==================>
بایگانی

یاد واره…

یادواره در آئینه نظرات

اشاره:نظرات بدون دخل وتصرف در نوشته ها چاپ شده است.

همت واتحاد وهمدلی اسمرودیها واقعا ستودنیست ودرمنطقه خلخال الحق من الانصاف اسمرودیها شناخته شده هستند ازلحاظ اتحاد

خداوند به مالشان برکت وبه جانشان سلامتی وعافیت عنایت بفرماید وهمه مارا عاقبت بخیر بگرداند وبه امید اینکه همیشه درراه شهدا شهیدوارقدم برداریم وراه شهدای عزیزمان را ادامه دهیم انشاءالله

ازهمه عزیزانی که دراین امر زحمت کشیدند وبانی شدند تقدیر وتشکر میشود که باعث سربلندی وسرافرازی روستای اسمرودشدندومثل همیشه بازهم درخشیدند

ازجناب دکتر سهراب واخوان عزیزش

ازحاج رحمان وحاج رسول وحجت الاسلام والمسلمین حاج محمدفاضل عزیز وتک تک سروران گرامی کمال تشکروقدردانی را داریم

سعادت نشد دراین همایش بزرگ شرکت کنیم ولی شنیده ها هاکی ازان است که بسیار زیبا وباشکوبوده

انشاءالله سال بعد باشکوهتر ازاین هم خواهد شد

ارادتمند ودوستدار شما عزیزان

صمد ستاری

================

این یادواره اینقدر زوایای پنهان وآشکار داشت، که واقعا پرداختن به آنها  نگاه تیزبین وجامع می خواهد .

واقعا همت حاج نورالدین عزیز با هماهنگی پسر عمویشان، آقای بهاالدین محمدی، با سفر از شرق تاشمال غرب کشور، برای قبول زحمت آشپزی، ستودنی است .

وبقیه عزیزان هم همینطور….

شاید افراد دیگر ،چیزهایی را از زوایایی دیده اند، که دیگران ندیده اند.

لذت بخش است که بفرمایند .

…..

زوایای مختلف اجرای شکوهمند یادواره شهدا ،در تصاویر ونوشته های عزیزان مشهود بود .

بنده هم مشاهدات خود را اینگونه بیان‌می کنم :

*حاج رحمان را دیدم ،  با انرژی وصف ناشدنی ومسئولانه کار می کرد، علاوه بر کمک فکری ومشاوره در امور برگزاری،  زمانی که با وانت خود لوازم ضروری آشپز خانه را آورد ،  انگار،تازه  از تشیع جنازه شهدا ، برگشته بودند.

*جوانهایی که بی ریا وخالصانه در تکاپو بودند . پشتیبانی زمان جنگ را تداعی می کرد .

*حاج رسول وحاج ترابعی تا آخرین لحظه، برای استقبال وبدرقه مهمانها سرپا ایستادندوهیچ ننشستند .

*هر کس به نوعی ، خودرا صاحب ومیزبان این مجلس می دانست.

* اجرای زیبا وهنرمندانه برنامه ،توسط آقای محمدولی سهرابی بی نظیر بود.

* من کنار دکتر سهرابی ایستاده بودم، وقتی آقای مصطفی زاده،شاعر جانباز وهم سنگر شهید صیقت ، ازویژگی های اومی ستود . دیدم اشک از چشمان دکتر جاری شد،پاهایش لرزید ودرنهایت، نتوانست درد پاهایش را تحمل کند، ونشست .

یاد فرازی از وصیت نامه شهید صیقت افتادم.  “  خدایا ، معبودا ، من تحمل درد پاهایم را ندارم چگونه تحمل عذاب تورا خواهم داشت .خدایا باتو پیمان بسته بودیم تا آخر راه برویم وبراین پیمان‌همچنان استوار ماندیم”

قرار بود فرازهایی از زندگی نامه ووصیت شهدارا من در برنامه بخوانم که وقت نشد .

با مطالعه درزندگی شهید محرم به این مطالب برخوردم :

“شهید محرم اسدیان  تا دوره راهنمایی تحصیل می کند، وبه خاطر مشکلات ازادامه درس منصرف می شود ،در شرکت ساختمانی در تهران مشغول می شود ، پشتکار وپویایی وزرنگی وخوش اخلاقیش از او یک‌چهره محبوب، هم دربین دوستان وهم مهندسین کارفرمایش می سازد چنانکه حقوق اورا هم بیشتر وهم رودتر از بقیه پرداخت می کنند، گچ کار حرفه ای می شود ، در راهپیمایی های قبل از انقلاب  با بصیرت شرکت می کند، وهمه را تشویق به شرکت می کند، به زخمی های تظاهرات کمک می رساند، ودر نهایت عازم سربازی می شود، ودر جبهه شوش به درجه رفیع شهادت نایل می شود” .

*”شهید نجف درآخرین مرخصی خود، پرچم سبزی بر درخانه  نصب می کند وبه مادرش سفارش می کند، که مواظب برادران وخواهرانش باشد وبا همسایه ها مهربان باشند، وچنانچه شهید شدند ، منتی از بابت شهادت ایشان، سر همسایه ها نگذارند”.

*خیر مقدم متواضعانه و حکیمانه دکتر سهرابی قابل توجه بود .

*گزارش دقیق و منتقدانه حاج منصور انام پور زیبابود .

*سخنرانی فاضلانه حاج فاضل عزیز

 *مداحی دلنشین حاج حمید کشاورز

*حضور همرزمان شهدا : حاج علی( علاالدین)  محمدی، دکتر صفی الله، دکتر محمود عزیزی، بوذر خلخالی، حاج رحمان و….صفای خاصی به مجلس بخشیده بود.

ذوالفقارستاری

===========================

سلام دوستان و هم ولایتی های عزیز هرچند بنده حقیر توفیق حضور در مراسم را داشتم ولی به دلیل مشکلات جسمی  نتوانستم آن چنان که شایسته بود در خدمت دوستان باشم  بنابراین  نهایت تشکر و سپاسگذاری را از تمامی اهالی و زحمتکشان  بخصوص مدیران مراسم یادواره  شهدا را دارم و دست مریزاد می گویم به همه زحمتکشان و دست اندر کاران این مراسم باشکوه . ارادتمند  همه دوستان و هم ولایتی ها عزیز به امید جبران زحمات  در مراسم های آتی

هوشنگ اسدیان

=========================

یادواره هشتم شهداء،آنطور که من دیدم….

بدون شک،برگزاری هشتمین یادواره شهدای گرانقدر اسمرود و روستاهای اطراف و شهدای خدمت،یکی از ماندگارترین یادواره های برگزار شده ظرف چند سال اخیر بود.

چند صباحی بود بر سر آن بودم که چند کلمه ای در خصوص این یادواره مطالبی، قلمی کنم اما روزمرگی های زندگی و تشویش ها و اضطراب های درونی در این وانفسا مانع ار این مهم میشد…

مدتی این مثنوی تاخیر شد

مهلتی بایست تا خون شیر شد

مولانا

نمی توانم سپاس و مراتب قدردانی ویژه و قلبی خودم را مکتوم دارم از ؛

۱.حضور مسوولانه ،گرم و صمیمی جمیع اهالی علم پرور و ادب نواز روستای اسمرود و میهمانان مراسم و مسوولین خدوم شهرستانی

۲.تمام زحمتکشان برگزاری مراسم بویژه حضور ارزشمند فخر علم و ادب منطقه خورش رستم و خلخال جناب استاد دکتر فرامرز سهرابی اسمرود،برادران محترم انامپور عزیز،حاج رحمان باصفا،آقا ذولفقار ادیب،قاری محترم قران جانباز جنگ تحمیلی جناب آقای محمدی،جناب آقای دکتر صفی الله ستاری و..

۳.سپاس ویژه از سخنران فاضل و موقر مجلس‌ ‌جناب حجت الاسلام والمسلمین حاج آقای ستاری ادام الله عزه و عمره

۴.سپاس ویژه از مداح مراسم جناب آقای کشاورز که ما را  با الحان حزین و ملکوتی خود ،به یاد خاطرات دهه ۶۰ بردند..

قانه باتاخ ،قانه باتانلار عوضینده

قاره گییک،قاره گینلر عوضینده

(مداحی تاریخی جناب کشاورز در اولین سالگرد شهادت پاره آفتاب صیقت الله سهرابی…).

۵.سپاس از حضور مسوولانه تمام مسوولین خدوم و زحمتکش که در نوع خود، حضور متقارن این بزرگواران در یک‌جمع ، حقیقتا بی نظیر بود و این نشان از وزانت مجلس و اعتبار علمی و فرهنگی عالمان روستای اسمرود نزد مسوولین اجرایی دارد.

۶.سپاس از زحمتکشان پذیرایی مراسم ‌بالاخص جناب آقای نورالدین محمدی،محمد ستاری،چنگیز اسدی و بویژه هنرنمایی جناب آقای بهروز قلی زاده در صحنه گردانی مجلس یاد بود.

۷.تشکر از حضور ارزشمند جمیع بانوان فهیم و قدرشناس روستای اسمرود و مخصوصا مادر شهید گرانقدر رحیمی چنار رحمه الله علیه

۸.سپاس نهایی از میهمان ویژه مراسم ‌جناب استاد دکتر سید مرتضی قاسم زاده،حقوقدان بنام خلخال(روستای زاویه سادات)

و اما بعد با استیذان از محضر مبارک اساتید؛

برخی از محاسن غیر قابل انکار مراسم عبارتند از؛

نظم و انتظام مثال زدنی در مجلس

وقت شناسی مدیران یادواره

ادب حضور تمام میهمانان

تبلور فرهنگ غنی اسمرود در جمع

غلبه معنویات بر تمناهای مادی در کل مراسم

عزاداری بی ریای حضار

و؛

 تنها منقصت مراسم به نظر بنده، مطالبات مادی برخی سخنرانان و اهالی روستاهای اطراف از مسوولین شهرستانی بود.

فراموش نکنیم مراسم،مراسم یادواره شهداست متن ،مغز و بطن مراسم اعزاز و اکرام شهدا باید باشد ولا غیر…

با نهایت ادب و خاکساری

مهران سهرابی اسمرود

فرزند کوچک اسمرود

===============================

حُجَّه‌ُالاِسلام وَ المُسلِمین

          مُحَمّدفاضِل سَتّاری:

امروز شاهد #صدور_انقلاب و

سرگردانی رژیم صهیونیستی کودک

کش و ذوب شدن آن هستیم، امروز

این #عزت و #عظمت را #مدیون

جانفشانی‌ها‌ی #شهدا بویژه شهدای

مقاومت هستیم و نامه مقام معظم

رهبری به دانشجویان دانشگاه‌های

سراسر #اروپا و #آمریکا و تاکید بر

اینکه شما امروز در طرف راست تاریخ

ایستادید، حاکی از #بیداری_جهانی با

#زعامت_ولایت بوده و تا زمانیکه این

مقبولیت از سوی ملت‌ها پابرجا باشد

ان‌شاالله بزودی شاهد #زوال

#مستکبران_عالم به ویژه نابودی

#اسرائیل_غاصب خواهیم بود

 

از زحمات افرادی که در ورودی (کفشداری) رسالت استقبال از مهمانان را بعهده داشتند ، نباید غافل شد بویژه حاج رسول بزرگوار و دکتر مهران عزیز تنها شخصی که تا انتهای مجلس نه تنها ترک پست نکرد ، بلکه تمام وقت ایستاده بود . خدا قوت به ایشان و همراهان گروه استقبال و بدرقه . بحق شهدا و عینعلی بابا حاجت روا شوند انشاالل

هواقعا با عنایت شهدا و عینعلی بابا برنامه جامع و غیر قابل توصیفی بود ، ابعاد مختلف و وسیعی دارد که هر بعد و زاویه آن قابل توجه است. اما تا همین حد چون به وصیت پدرشهید مرحوم حاج آقای سهرابی عمل می شود برگزار کنندگان و مشارکت کنندگان ، مشمول دعای خانواده شهید و اهالی متدین و…خواهند شد انشاالله.

البته احصا و آسیب شناسی جهت شکوه بیشتر یادواره های بعدی مزید امتنان خواهد گشت

. متاسفانه یکی از ضعف های محسوس برنامه عدم حضور گروه فیلمبرداری و تصویر برداری بود ، البته دم بر و بچه های اسمرود بویژه ، حاج سجاد ستاری ، آقا امین و آقا یوسف سهرابی و….گرم تا حدی پوشش دادند ..

محمد فاضل ستاری

========================

واقعا با عنایت شهدا و عینعلی بابا برنامه جامع و غیر قابل توصیفی بود ، ابعاد مختلف و وسیعی دارد که هر بعد و زاویه آن قابل توجه است. اما تا همین حد چون به وصیت پدرشهید مرحوم حاج آقای سهرابی عمل می شود برگزار کنندگان و مشارکت کنندگان ، مشمول دعای خانواده شهید و اهالی متدین و…خواهند شد انشاالله.

البته احصا و آسیب شناسی جهت شکوه بیشتر یادواره های بعدی مزید امتنان خواهد گشت

. اینجور مراسماتی یه لوح تقدیر پیش بینی بشه برای پدرو مادر شهدا، از نظر مالی هیچ هزینه ای نداره ولی دیدم که چقد براشون ارزشمنده و خوشحال میشن ان شالله سری های بعد

مهدی سهرابی

===========================

باسلام

خدمت همه اسمرودیها که سنگ تمام گذاشتند همگی خسته نباشید.

من هم به نوبه خودم از تک تک عزیزان

که زحمت کشیدند

از دو ماه پیش همه هماهنگی‌ها را انجام دادند.

هماهنگی با مسئولین خلخال

چاپ بنرهای یادواره

نصب آنها در نقاط حساس شهر

جمع آوری عکس های شهدا

پیشنهاد خوب کمک مادی برای برگزاری

یادواره و مطرح کردن آن در ایتا.

کمک همه اسمرودیها

هرکس درحد توان خودش

درست کردن غذا در خلخال و ارسال به موقع آن به اسمرود بدون هیچ کم و کسری

درست کردن شربت

تهیه شیرینی .پذیرایی مرتب وبه موقع

هماهنگی های عالی

شعر زیبای شاعر

مداحی خوب آقای کشاوز

مدیریت یادواره به نحو احسن

توسط آقای محمد ولی سهرابی

گزارش کار عالی و  مطالبه گری

قاطع  آقای منصور امانپور.

سخنرانی کم و مفید آقای حاج فاضل ستاری.

پشتیبانی مالی حداکثر (آقایان دکتر فرامرز سهرابی.دکتر مهران سهرابی.اقای منصور امانپور)

کارهای مهم انجام شده توسط آقای رسول انامپور .

پذیرایی عالی توسط

آقایان .بهروز قلی‌زاده

چنگیز اسدیان

علی سهرابی

محمد ستاری

فرهنگ ستاری

حسین ستاری

همچنین کارهای انجام شده قبل از یادواره در مسجد توسط آقایان

محمد ستاری

طاهری

محمدی

ترابعلی رضایی.

قرائت زیبای قرآن توسط آقای محمدی

قرائت اذان توسط آقای حاجعلی فتح الهی

مکبری آقای مهدی سهرابی

وکلیه کارهای پشت پرده توسط آقای حاج رحمان ستاری

و در آخر بعد از تمام شدن یادواره و رفتن مهمانها

آقای شمسعلی زحمت شستن. ظرفها و تمیز کردن مسجد را به عهده داشت

انشاالله کسی از قلم نیفتاده باشد

و شهدا از همه عزیزان قبول کنند

امین سهرابی

====================

شیلش داقی  تو بمان  سرگذشت ما را به اینده گان بازگو کن  تو منظر گاه مشترک نسلها در طول قرنها هستی هیچ وقت اخرین نگاه رفقیم  برقامت ستبر تو را فراموش نمی کنم گو یا می دانست اخرین گذر ازاین جاده  است  گفت رحمان من بوداقی داها گورمیجم  زمستان بود همه جا سفید پوش راه به سختی طی می شد نفس زنان ادامه داد درچند روز مرخصی فامیلی نماند در تهران ندیده باشم گفتم دوروز باقی را برم پدرم را هم ببینم که توفیق شد امدم دیدم  گفتم نور بالا می زنی خوش بحالت خداوند خریده تورا ورفتیم و رفتیم تا برای همیشه او رفت نفهمیدم ماموریت من چه بود ماندم وماندم و هنوز هستم  این حرفها را با من زد شاید هیچ وقت فراموشش نکنم و حق رفاقتی بجا بیاورم  سعی کردم یادمانی که بر گذار می شود قطره ای درباشم انچه ازدستم برمیاد کوتاهی نکنم رحمان ستاری

از همه بزرگواران که با غیرت ظاهر شدن هر کسی یه گوشهه ای از کار را گرفت و هدف سربلندی اسم و رسم خودمون و دیارمون اسمری بود و شاهد بودیم چقدر با شکوه ظاهر شدن،چه با عشق انگار پلان و نمایشنامه ای رااجرا میکردند که بارها و بار ها مرور و تمرین کرده بودن ولی این جنسش خیلی فرق داشت نه ترتیبی داشت،نه انگ و عاری نه وظیفه ای دستوری بر دوش خادمی،نه تقدم و تاخر..هدف کاری،حرکتی بود که اون لحظه و ثانیه از دستشون برمیومد..،انگار ناگفته ها  گفته شده،انتظارات نیز…

 از مرور خاطرات لذت بردیم که با جزئیات و ترفندهای عالی آقا رحمان نگاشتند،پر از هیجان و وسوسه انگیز و خبر از پشت پرده ها و پشت صحنه ها داشت…

ایراد سخنرانی توسط بومی ها خیلی سرتر از مهمانان خاص بود از روحانی با سواد تا….الی آخر علت در ریشه و هویت نهفته بود…

مدیحه سرایی جناب کشاورز جای خود..

از هدیه کتاب که به دستم رسیده بی نهایت تشکر می‌کنم

ظرفیت ما برای برگزاری مراسمات از این دست خیلی بیشتر از این نیزهست و ترتیبات و کلاس کاری و اجراش نیز…

بارها در اقصی نقاط دیگرانجام شده (البته اولیت ما اسمری هست و دلی هست) و روش و راه مشخص وهست…

با سپاس فراوان

یوسف سهرابی

 ============================

میزبانی اهالی اسمرود را در تاسوعا و عاشورا شنیده بودم ولی هرگز تا این حد هماهنگ و منظم ندیده بودم ، واقعا هرچه تا بحال در اینگونه مراسمات به چشم می خورد در اغلب موارد فقط احساس مسئولیت هم ولایتی ها قابل تحسین بود اما این مراسم مطلقا با تمام مراسمات اسمرودیها متفاوت بود ضمن احساس تکلیف ، پذیرش و میزبانی با جان و دل و همه جانبه شکل گرفت ، هیچ اسمرودی حاضر ، بی تفاوت نبود جمیعا مشغول خدمتگزاری به مهمانان عزیز به هر طریق ممکن اعم از استقبال ،خوش آمد گویی ، جانمایی برای پارک ماشین ، جانمایی در شبستان مسجد، پذیرائی و….سر از پا نمی شناختند ، در این محفل نورانی همه از هر طیف و منزلت اجتماعی و…به عشق شهدا عملا خادمی کردند ، آفرین به این غیرت ، مرحبا به این تواضع، احسنت به این وحدت. به امید برنامه های وحدت آفرین دیگر ، قطعا هیچ نقدی، شیرینی و محفل شهدایی اسمرود را سر سوزنی به تلخی نخواهد کشاند . هرگز لحظه مواجهه مادر دلسوخته شهید رحیمی با تصویر شهیدگرانقدرش بر روی بنر جایگاه قابل وصف نیست ، کشیدن دست بر تصویر شهید و بوسیدن آن بغضها را ترکاند…. علی ای حال در پایان بر خود وظیفه میدانیم از اعضای ستاد برگزاری هشتمین یادواره شهدای اسمرود بویژه رئیس محترم ستاد برگزاری ، جناب دکتر سهرابی عزیز  صمیمانه تشکر نماییم.

محمد فاضل ستاری

 ============================

حواشی مراسم  یادواره

 شب قبل از روز مراسم  به اتفاق رفتیم ۵ دبه ۲۰ لیتری دوغ خریدیم  قرارشد صبح ساعت ۸ بار پراید وانت کنم واز انجا راهی محل طبخ غذا برم با ر ماشین را با ما یحتاج سفره کامل کنم صبح یک ربع به ۸ جلو مغازه حاضر شدم با اینکه موقع خریداری اقای دکتر مرا به فروشنده  مدیر عامل معرفی کرده بود اما یارو با دیدن تیپ نچسب من به شوخی گرفته گرفته بود فروشند صبح تا مرا دید گفت اقای راننده گفتم که هشت ونیم بیا (اولین دروغ دروع بد قولی ) را تحویلم داد  من هم کم نیاوردم گفتم پول پرتی وقتم را ازت می گیرم چون گفته بودی ۸ صبج  نگاه  عاقل اندر سفیه به من کرد با خاراندن کله به پشت پیشخوان پیچید ومن هم برگشتم امدم داخل ماشین  تقریبا ربعی گذشته بود امد گفت  دده اماده دیا

امدم اشپز خانه  مشغول صرف صبحانه بودند تا جایی که  ماشین  جا داشت بارکردند ومحکم با طناب بستند  دکتر سهرابی زنگ زد اقای مصطفی زاده ( شاعر ) را هم سوار کن ببر پرسیدم کجاست ؟ گورانسراب   برایش زود بود مسافر و خسته راه ساعت ۸  ،۹ کجا  ۱۲ ظهر کجا  از حالا کلافه میشه به دکتر عزیزی زنگ زدم ماجرا را گفتم قبول کرد سوارشان کند با حاج اقا رضایی راهی  دیار شدیم موقع حرکت به حاج انامپور زنگ زدم چیزی جا نمانده باشد   نت رومخ بود فهمیدم اسمرود است  ۴۰ دقیق بعد به دیار رسیدم  از اغبلاغ یاد اوری می کنند بیا لباس مجلسی اوردم بپوش  رفتم شلوار ارخالق به تن کشیدم سوار شدنی اولین تذکر را دریافت کردم که با کت پشت فرمان نشین ،خوب پس چکارش کنم ؟ درار بذار کنار دستت پیاده شدی بپوش ،چشم  رسیدم به گولباشی ماشین را گذاشتم کت فراموش شد ماند داخل ماشین حاج انامپور در حالی که دست تاسف و سر نا امیدی تکان و عصا در دست گفت ب هارداسان؟  گفتم قران حاقی صبح یددیدن  قاچیرام  رد شدم  اقا بهروز را دیدم اقا ستاری شربت کم میاد زنگ بزن شکر بیارند گفتم خوب باز شربت بخریم چرا شکر ؟ گفت چه بهتر ، چقدر سفارش بدم   ۲۰ لیتر دیگر  به اقا بها الدین که هنوز در شهر بود سفارش تلفنی دادم کارها طوری روان پیش می رود ،خوشحالی ،اضطراب را بی رمق می کند

هنوز نه دکتر امده ونه اقا محمد ولی ونه حاج رسول ، حاج انامپور هم عصا دردست  مدام عرض و طول مسجد می رود بچه ها خدماتی ارام قرار ندارند اقا بهروز درحالی که در جنب و جوش است طمانینه خاص دارد اقا محمد پسر عمو می پرسد شربت کی درست کنیم بهروز را نشان دادم ، رها شدم  امدم بیرون مسجد جمعیت دقیقه به دقیق زیاد می شود همه همولایتی با هم خوش وبش می کنند مهمانان  یکی یکی دوتا دوتا از راه می رسند خوش امد گویی وروبوسی اغاز می شود اعلب پیشواز کنان مهمانان را به داخل دعوت می کردند

صدای قراعت قران با صدای حزین مرا به داخل مسجد کشاند  اقا امین بود چنان برایم جذاب است یادم می رود باید سرپا باشم گوشه دیوار نشستم حاج انامپور را که دیدم سریع برخاستم  برای اینکه حرفی زده باشم گفتم حاجی مهمان کم امده نکنه….گفت ۱۲ ونیم به بعد معلوم میکنه  صوت قران امین حواسم را از همه چیز می برد این پا ان پا کردم بشینم از حاج انامپور برک حساب اپاریرام امدم بیرون مسجد چون باید پیشوازی مهمان بیرون در باشم اقای دکتر اقا محمد ولی رسیدند دوباره به داخل مسجد برگشتم صدای اذان از گوشی برخاست اقای حاجعلی فتح الهی برای اذان خود را به بلندگو نزدیک کرده بود ادانش را دوست دارم  به امین اشاره کردم ایشان اذان دهند تواضعش بسیار جاذبه دارد میکرفن را دودستی تقدیم اقای فتح الهی کرد  نماز با صفوف منظم به امامت شیخ محمد فاضل شروع شد به خاطر مراسم سریع هم خواند دنبال مکبر بودم اقا مهدی را دیدم در دوردست میکرفن در دست گوش به دهان امام جماعت است  وقار و متانتش همسنگ مهندس امین است  محو  متانت این دو سهرابی هستم

بعداز نماز به اقا محمد ولی گفتم به خاطر صرفه جویی در وقت قراعت مهندس امین را ابتدای برنامه لحاظ کند مقبول نگشت اندکی بعد پشت بلند گو قرار گرفت برنامه مراسم را وقتی خواند  یکی نقل خاطره من بود تازه یادم افتاد مواردی که در کتاب  بی دوست بسر شد نشان کرده بودم فراموش کردم با خود بیارم علی ای حال برنامه به نیمه رسیده بود رفقای من یکی یکی به کفش کنی امدند و نشستند پا دراز کردند  من با خود فکر کردم اگر الان نوبتم باشد برم سن با این خستگی جمعیت من هم که در صحبت تنظیم کارخانه ایم ۸۰ دقیقه است واقعا چه باید کرد در این فکر بودم وقتی پشت تریبون رفتم  سلامی به شهدا بدم  بگویم برایتان خبر خوش دارم انهم اینکه مطالبی تنظیم کرده بودم که خوشبختانه  فراموش کردم بیارم درهمین فکر بودم دکتر عزیزی هم امد بیرون گفت اقای مصطفی زاده دوست دارد خاطره ای از جنگ بگوید  وقت خود را به او واگذار کن  بسیار علاقمند صخبتش بودم اما باورم نمی شود چون شعر خوانده بود ونشسته بود حالا دوبار ه پشت بلند گو …گفتم با تلفن به ایشان بگو در وقت من صحبت کند می خواستم مطمان شوم تلفن تماس بر قرار نشد رفتم پیش مجری ونپذیرفت گفتم وقت  تنگ است از من بی خیال شود نگاهی به ساعت انداخت و گفت ۲۹ دقیقه وقت باقی است گفتم فرماندار مانده  مدیحه مانده  منبر شیخ مانده مردم گنجایش ندارد  حداقل من را بی خیال  با همه سخت گیری پذیرفت

تا امدم پیش  عزیزی دکتر ستاری هم امد کفش کنی گعده جدا گانه شده بود  اصلا نفهمیدیم فرماندار کی صحبت کرد یک دفعه صدای خوش حاج حمید را شنیدیم همه را  مسحور صوتش کردحیف تازه وقت اوج و برانگیختگی احساس بود  به پایان رساند   بلند شدم دیدم شیخ محمد فاضل به سختی پدیرفت صحبت کند در چند دقیقه  قضیه را سرهم اورد

القصه نوبت پذیرایی ناهار رسید چنان گرسنه بودم مثل گدای شب عید به طرفه العین  بشقاب را تمام کردم  فاتحه خوانده نشده اونیکه مثل من سریع خورده بود بلند شده بودند  هم جا تنگ بود وهم طولانی مدت نشسته بودند  مسجدکم کم  تخلیه شد مادر شهید رحیمی که دختر عموی ما باشد با پسر ازاده اش  امد داخل دست جمعی چند عکس یادگاری گر فتیم عهدی که بسته بودیم تا اخر ماندم ماشینم را بچه ها برده بودند اقبلاق  اقا حافظ کنارم با ماشین توقف کرد خدا حافظی کند در گروه ایتا چند باری کنتاک کرده بودیم درنهایت عطای گروه را به لقایش بخشید و رفت  بزر گواریش  تحسین بر انگیز بود  امد حرکت کند برای تالیف قلوب گفتم تا اقبلاق مرا هم برساند  اقا بیان ازراه رسید سوارشد گفت حالا که جا داری مرا هم ببر دیگر نخواستم زحمت مضاعف شود  پا پس کشیدم تا اتک دندنه پیاده رفتم درحال تماشای مار بود اقا محمد لمو صراف از راه رسید سوارم کرد

ماشینم اقبلاق بود از باب تشکر ۵،۶ جلد از چاپ اول  ودوم  بی دوست بسر شد داخل ماشین بود یکی به ایشان ویکی هم به هم شیره اش  خانم وکیل دادم  اقبلاق ساعتی بسیار شلوغ شد  یک جلد هم به تازه عروس اخوی کوچک دادم  دوسه جلدز باز مانده بود یاد افتاد علی اقا راوی تاریخ در مسجد درخواست کتاب بی دوست بسر شد نمود شب بود پیام گذاشتم  صبح هنوز پیام باز نشده بود از اقای دکتر شماره اش را گرفتم ضمن تماس چند دقیقه بعد امد ویک جلد هم برای اقا یوسف برادرش فرستادم

صبح پیامها را چک کردم اقا محمد به همراه تصویری  از کتاب بی دوست بسر شد در گروه ایتا اظهار لطف کرده بودند  وبه دنبال ان خانم معصومه رضایی در پی وی به کتاب اظهار علاقه نموده بودند که خوشبختانه قبلا در منزل خلخال دوسه جلدی باقی گذاشته بودم  انشا الله امروز تقدیمشان خواهم کرد ازچاپ دوم ناشر ۷ جلد بیشتر به من نداد ووعده جبران در چاپ سوم داد (وعده سر خرمن)  لذا عزیزان چنانچه اطهار علاقه نموده از حقیر مطالبه فرمایند جز شرمندگی چیزی عایدشان نخواهد شد

رحمان ستاری

========================

                    سلام بر شهیدان

می خواهم سبدی پر از یاس های سپید را بر مسیر راهتان فرش کنم ولی بوی دلاویز بهشتی تان معطر تر از گل های یاس میباشد.

پس بیایید قدوم مقدس تان را بر چشمان مشتاق مان بنهید تا ما بوسه های داغ مان را نثار آن کنیم .

باسلام و عرض ادب و احترام خدمت همه‌ی عزیزان و بزرگواران که در برگزاری مراسم یادواره شهدای اسمرود و دیگر شهدا ، بانی خیر شدند و قدم پیش گذاشتند .

از اعضای محترم هیئت مدیره موسسه‌ای

خیره شهدای اسمرود و مدیریت محترم

سایت افتاب اسمرود و همه‌ی اعضای گروه های مختلف فضای مجازی و اهالی با فرهنگ

وبا ادب اسمرود و همه عزیزان ایکه به طرق مختلف، قدما ، قلماً ، مالاً در این امر مهم و

ماندگار و تجلیل و تکریم شهدا و امام شهدا شرکت کرده و موجب خدمات و زحمات شدند

و سر بلندی همه‌ی اسمرودی ها گردیدند، ضمن عرض خسته نباشید تقدیر و تشکر را دارم

اجرتان با شهدا و امام شهدا.

با آرزوی موفقیت و سلامتی برای همه عزیزان از درگاه خداوند متعال.

                                الله بخش عسگری اسمرود

====================================

سلام بر اسمرودی های عزیز

مراسم آبرومندانه ای برگزار شد و انصافا همگی سنگ تمام گذاشتید و نظم بسیار خوبی در روستا حاکم بود و حضور اکثر اسمرودی ها دل ما را گرم کرد…

تشکر از هیئت مدیره محترم اسمرود و همه کسانیکه پول پرداخت کردند ، در واقع یکی ازموفق ترین یادواره های شهدای اسمرود در ۱۰سال گذشته بود.

 علی سهرابی

===========================

سلام سردار عزیز با افتخار می گویم
باهمت وزحمت همه اهالی ۵۰۰مهمان آن هم در اسمرود بی برخوردار از حداقل امکانات رفاهی به بهترین شکل ممکن با وجود بهترین ومخلص ترین نیروی انسانی مجرب وعاشق طبق اظهار نظر عزیزان شرکت کننده برگزار می گردد
آتش زیر دیگ گرمایش را از وجود نازنین تو می گیرد
آب دیگ با الهام از غلیان دل بزرگ تو به جوش می آید
کف گیر مسجد مقدس بالمس دستان پرمحبت شما بردیگر هم قطارانش فخر فروشی می کند
برنج نذری برکتش را از وجود معنوی شهدا ومسجد،مسجدی که قطب ونگین روستاست ومزه ونمکش را از شوخ طبعی شما به عاریه می گیرد
واین گونه می شود که مزه آن طعام نذری شده به یاد و خاطر همه ی قسمت شدگان می ماندوتبرک روزیشان می شود
آری گاهی هم هرچه تلاش کنیم اصرار به ورزییم. بی همگان وبدون دوستان هیچ وقت به سر نمی شود و نباید هم به سر شود
جز عشق چه نیرویی توانایی کشاندن حاجی عزیز از سیستان و بلوچستان و دیگر عزیزان رااز اقصا نقاط کشور به روستای دورافتاده و مهجور را دارد.

منتسب به

عبدالحسین همراهی

خطاب به نورالدین محمدی

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

شما می‌توانید از این دستورات HTML استفاده کنید: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <strike> <strong>