عکس ومکث
=============================
دلتنگم…
اتفاقی در ایتا چشمم به عکسهایی افتاد که قبلا آقای خلخالی برایم
فرستاده بود.باذهن،به سالها پیش سفر کردم که معمولا در چنین فضایی
که اردیبهشت ماه بودو ماکودک،بره ها وبزغاله هارا برای اولین چرای پس از چند
ماه زمستان پر برف،به صحرا- نزدیک روستا می بردیم وعشق وکیفمان
خوردن تخم مرغ روغن پز،آن هم روغن کرمانشاهی بود.
باحد اقل های موجود،بیشترین کیف روزگار را می کردیم.لذت زندگی
همین است که متاسفانه از زندگی ظاهرا مرفه امروز ما رخت بسته است.
برای آقای خلخالی نوشته بودم:
سوئیس است،اسمرود ما!
آقای خلخالی نوشته بود:
بلی،البته دیر مغان است،اسمرود!
نوشتم:
اسمرود سوئیس است،اگرجه زیوه نباشد!
با هم لذت ببریم.
======================