در نشست معرفی ورونمایی از
سه کتاب طنز در روزنامه اطلاعات
ازکتاب
طنزهای باستانی
اثر محمدولی سهرابی اسمرود
رونمایی شد.
================================
نخستین نشست از سلسله نشستهای معرفی تازههای انتشارات اطلاعات،روز دوشنبه،۱۶ بهمن در مؤسسه اطلاعات برگزار شد. در این نشست که استادجلال رفیع، رویا صدر، دکتر اسماعیل امینی و مهندس حمید باستانی پاریزی (پسر زندهیاد دکتر محمدابراهیم باستانی پاریزی) حضور داشتند، دو کتاب از جلال رفیع با عناوین «طنز در چالش با ممنوعات» و «طنزهای بیاجازه» و یک کتاب درباره طنز در آثار استاد دکتر محمدابراهیم باستانی پاریزی تحت عنوان «طنزهای باستانی»نوشته محمدولی سهرابی اسمرودمورد بررسی قرار گرفت.
در این نشست،دکتر سید عباس صالحی-مدیر مسئول روزنامه اطلاعات،دکتر قاسم زاده وحمید یزدان پرست ،نویسندگان،روزنامه نگاران وطنز پردازان هم حضور داشتند.توضیح اینکه آقای محمدولی سهرابی اسمرود،به دلیل عدم هماهنگی واختلاف نظر در چگونگی اجرای مراسم،در نشست حضور نداشت.
رضا رفیع اجرای این نشست را برعهده داشت. آنچه میخوانید گزیده این نشست است:
==============================
رضا رفیع: «دریچه کتاب» عنوان سلسله نشستهایی است که بعد از این درباره معرفی و بررسی تازههای انتشارات اطلاعات برگزار خواهد شد و از قضا نام خیلی بامسمایی هم دارد که گره میخورد به ستون «دریچه» در روزنامه اطلاعات دهه هشتاد که اگرچه نامی جدی داشت ولی در عمل ادامهدهنده طنز اجتماعی و سیاسی و ادبی ستون «دوکلمه حرف حساب» گلآقا (کیومرث صابری) در دهه شصت بود. ستون دریچه از اواخر سال ۸۴ شروع شد و سال ۸۸ وقتی که به تعبیر خود نویسنده (جلال رفیع) فضای سیاسی جامعه کمی گردوخاکی شد، بهناچار دریچه را بست، با ذکر این شوخی که ما دریچه را باز کردیم هوایی بخوریم، اما این گردوخاک برخاسته برای ریه ما خوب نیست!
کتاب «طنزهای بیاجازه» در حقیقت همان طنزهای ستون «بااجازه» روزنامه کیهان در دهه شصت و دربردارنده مجموعهای از طنزهای کوتاه و بلند نظم و نثر است. توأمانی حضور نظم و نثر در جریان طنز نویسی ژورنالیستی و روزنامهنگاری، در همه آثار طنزنویسان ژورنالیست اتفاق نیفتاده است. خود کیومرث صابری از زمره افرادی بود که طنز نثر مینوشت، اما در جای خودش از شعر، چه بهصورت خودسروده و چه به نقل از دیگر شاعران و طنزپردازان استفاده میکرد و این همزمانی نظم و نثر در آثارش حضور داشت. در آثار دهخدا هم به شکل دیگری این همزمانی نظم و نثر وجود دارد.
در این طنزهای بیاجازه هم این توأمانی دیده میشود؛ یعنی هرجا که نویسنده احساس میکند که میشود حتی کل طنز آن شماره را به شعر اختصاص دهد، دریغ نمیکردهاست. هرچند برخی معتقدند که طنز ژورنالیستی تاریخ انقضا و مصرف دارد (مثل بعضی از محصولات) اما این درجه ادبیبودن و فرازمانیبودن آن نوع طنزهاست که میتواند یک مقداری این قاعده را با استثنا مواجه کند و اگرچه در کسوت طنز ژورنالیستی قرار میگیرد، اما بازهم در دهههای بعدی احساس میکنیم که این طنزها قابل خوانش است و این طوری نیست که بگوییم مختص یک مقطع زمانی و سیاسی و اجتماعی خاصی بوده است و الان با ازبینرفتن حالوهوای آن اخباری که در ذیل و حاشیهاش طنزپردازی شده، دیگر آن طنز، خواندنی نیست.
ما با خواندن این طنزها به این نگاه نزدیکتر میشویم که میشود جوری به بعضی از خبرهای روز پرداخت که از آن حالت تاریخ انقضاییاش دربیاید و در آینده هم نهتنها قابل خواندن باشد، بلکه بهعنوان یک منبع و مرجع تاریخی برای بررسی سیر حوادث اجتماعی و سیاسی یک جامعه بتوان به آن مراجعه کرد و بهعنوان یک آرشیو از آن بهره برد .
رضا رفیع: در کنار دو کتاب تألیف آقای جلال رفیع، کتاب دیگری هم باید مورد نقد و بررسی قرار گیرد که گره میخورد با زندگی دکتر محمدابراهیم باستانی. با این مقدمه که دکتر باستانی پاریزی میگفتند که طنز، نقش وازلین را دارد در تسکین دردهای جامعه و زدودن چرکها و دملهای پیدا و پنهان یک اجتماع انسانی و این تشبیه برای من بسیار جالب بود. بر همین اساس، تمامی آثار، قلم و بیان دکتر باستانی عزیز آمیخته با عنصر طنز بودهاست.
حمید باستانی پاریزی: بخشهایی از کتاب «طنزهای باستانی» را خواندهام. به نظرم جداکردن طنز از یک کتاب، کاری بسیار ارزشمند است و یکی از با ارزشترین بخش این کتاب نیز مقدمه جناب جلال رفیع بر کتاب “طنزهای باستانی” است.
پدر در نوشتههایشان تکبیتها و شعرهای خاصی را انتخاب و به عنوان نقطه عطف و وصل متن بیان میکردند. بعد از فوت ایشان شخصی پیشنهاد کرد که میخواهم تمامی تکبیتهای استاد را جمعآوری و در یک کتاب چاپ کنم. استاد معتقد بود که جای شعر در همان مقاله و کتابی است که چاپ شدهاست و اگر جدا شود شاید اثر و زیبایی خود را از دست بدهد.
در مورد طنز هم باید بگویم که خود تاریخ طنز بزرگی است. بررسی طنزها در مقاله اصلی شاید ارزش بیشتری پیدا میکند اما به عنوان کسی که در ابتدا بخواهد با طنزها آشنایی پیدا کند، کتاب”طنزهای باستانی” ارزشمند تلقی میشود که آقای سهرابی اسمرود آن را انجام دادهاند و بسیار از ایشان تشکر میکنم. پیشنهاد من این است که اگر قرار شد این کتاب دوباره چاپ شود، در کنار هر طنز و بیت به اصل مطلب نیز اشاره کنند تا خواننده بتواند هر مصداق را در جایگاه اصلی آن بخواند.
استاد باستانی در زندگی شخصی هم خانواده شوخی داشتند ولی حریم آن را رعایت میکردند و چون مادر مدیر خانه بود، پدر احترام ایشان را بسیار نگه میداشتند. در واقع استاد با لطافت و مهربانی به ساحت ممنوعات ورود میکردند.
جلال رفیع: خود استاد شادروان دکتر باستانی پاریزی گفته بودند کسی باید مغز خر خورده باشد که برود پنجاه، شصت هزار صفحه کتابهای مرا را صفحه به صفحه ورق بزند تا طنزهایش را جدا کند.
ملانصرالدین رفت پیش سلمانی و گفت فقط این موهای سفید ریش من را بزن و سیاهها را باقی بگذار. سلمانی شروع کرد به زدن موهای سفید و دید خیلی وقت میبرد. با قیچی کلش را برید و ریخت روی دامن ملا و گفت که من کار دارم، خودت سیاه و سفیدش را از هم جدا کن.
آقای محمد ولی سهرابی واقعا این کار را کرد و سیاه و سفید را جدا کرد و البته نکته مدنظر جناب مهندس باستانی هم صحیح است، زیرا تکبیت در جایگاه خودش باید خوانده شود. وقتی از جایگاه خودش جدا میشود، مثل آن است که ما یک رگ یا بخشی از اعضای بدن را از جایگاه خودش با جراحی بیرون بیاوریم و از آن اندامواره جدا شود. البته آنقدر نوشتههای استاد باستانی پاریزی مفید و ارزشمند و پر از نکتههای نغز است که حتی جداشده از متن کتاب هم ارزشمند است.