سخن هفته
حماسه وشعر ==================== ==================== مرثیه سرایانی چون کمیت اسدی ودعبل خزایی که با اشعار حماسی وکوبنده خود تخت خلفای اموی وعباسی را به لرزه در آوردند،بر شاعرانی چون محتشم کاشانی که صرفا راوی مصائب کربلا وبر انگیزنده حزن واندوه هستند،برتری دارد. ==================== ==================== شهیذ سید مرتضی مطهری
آمار سایت
افراد آنلاین : 4
<==================> تعداد نوشته ها : 1226
<==================> بازدید امروز : 932
<==================> بازدید دیروز : 920
<==================> بازدید این هفته : 3542
<==================> بازدید این ماه : 9860
<==================> بازدید کل : 1826478
<==================>
بایگانی

در…

در آغوش دیار

=======================

                      رحمان ستاری                      

صبح ساعت ۵ بود با اقای محمدی راهی دیار شدیم هوای سرد بهاری وشال و کلاه شیشه های ماشین بسته از ات اولن بالا می کشیدیم یک ان متوجه شدیم از پشت گردنه کوردییر دود ممتد به اسمان  ستون ساخته اقای محمدی گفت زمینهای اسمرود اتش گرفته است ما هرچه نزدیک تر می شدیم  غلظت ستون دود حرف محمدی را تایید می نمود تا اینکه به سر گردنه کوردییر رسیدیم  سرعت را کاملا کم کردم درحین سرازیر شدنی  دیدیم مه غلیظ کل اران و داق در امتداد رود خانه ساکت و ارام جا خوش کرده بود هنو  چند متری سرازیر نشده بودیم نا باورانه در داخل مه بسیار غلیظ گم شدیم طوریکه به زحمت تا دوسا متری را به زحمت می دیدیم  تمام خاطره انگیزترین دوران کودکی گاو چرانی و ناخیر اوتارماق را زنده کرد.

سکوت و تاریکی و سرما درهم تنیده بود به یاد ان روزهایی که جورجنک به سر سرما تا استخوانهای سرایت می کرد ومواظب بودیم گرگ گاوهای مارا ندرد  می گفتند  قورت دومانلیق یر اختارار  همشه مواظب باشید  ارام ارام  غرق در سکوت  و زیبایی بوته هایی دوطرف جاده که شاید دو برابر قد ماشین بالا امده بود مسر پیچ در پیچ را تا اقبلاق پشت سر گذاشتیم  شاعتی  توقف داشتیم سبحانه را در داخل  ویلا خوردیم سبس مشغول چیدن قزیل گول شدیم بااینکه تیریبا ویت گل گذشته بو د سه سب  پلاستیکی را پر کردیم  و راهی علامعلی قیاسی  کا دلربایی می کند شدیم.

دیگر  مه دامن برچیده بود افتاب  به سینه دره و دشت و کوه پهن شده بود ونسیم هم چنان  نوازش می کرد  نصف باغ را درحصور اقای محمدی درگز زدم وباغ را از هرچه علف بود پاک کردم  اقای محمدی ازدرگز زدنم حال می کرد درختان به ردیف باقامت راست همچون سربازان که به فرمانده خویش احترام نظامی کنند به احترام ایستاده بودند برخلاف پارسال که پراز میوه بودند امسال دستخوش  سرما شده اند گویا در قامتشان نوع خجالت زدگی  احساس می کردم  ظهر خانوه ها ناهار اوردند بعداز صرف راهی اسمرود شدیم شاید ۲۰ کیلویی توت چیدیم  غروب بو دبه خلخال باز گشتیم.

شاید باورتان نشود از شدت سرما شبها در منزل پولیور کاموایی به تن می کنم و غروبها هوا بسیار سرد می شود درباغ یکی از دوستان درمجره بودیم از شدت سرما به داخل ماشین پناه بردیم ودیروز هم که درباغ دوستی دیگر از میزجین بودیم همین اتفاق افتاد جای دوستان بسیار خالی است حالا حالاها در خلخال هستم دوستان وقت کردند جهت هوا خوری بسیار مناسب اس.با دکتر صفی الله به روستای وارساوا رفتیم شب بود گاوی دچار زایمان سخت شده بود دکتر به دادش رسید به ۵ دقیقه نکشید گاورا از درد خلاص نمود شب ساعت ۱۲ بود برگشتیم.

 

 

 

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

شما می‌توانید از این دستورات HTML استفاده کنید: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <strike> <strong>